التماس های بهزاد در تیمارستان فایده ای نداشت تا او با فرارش نشان داد درست می گوید.
چند روز قبل مرد جوان ثروتمند در خانه تنها بود که صدای زنگ در به گوش رسید. پشت در مأمور پست ایستاده بود که از وی خواست برای تحویل یک بسته پایین برود. بهزاد خودش را بلافاصله مقابل در رساند در همین زمان یک خودروی آمبولانس نیز مقابل خانهاش ایستاد. مرد جوان که حواسش به آمبولانس بود بدون آنکه برگه را بخواند آن را امضا کرد اما ناگهان سه مرد جوان که لباسهای سفید به تن داشتند از آمبولانس بیرون آمدند و به طرف بهزاد رفتند.
صدایی از داخل آمبولانس به گوش میرسید که فریاد میزد «مراقب باشید او بیمار روانی است و ممکن است به شما آسیب برساند.» سه مرد سفیدپوش با عجله بهزاد را داخل آمبولانس انداختند و دستهایش را به برانکارد بستند. فریادهای کمک خواهی بهزاد خیلی زود با تزریق دارو خاموش شد.
فرار با لباس دکتری
بهزاد وقتی به خودش آمد که در یک مرکز نگهداری بیماران روانی بستری شده بود. او مدام به پزشکان و پرستاران التماس میکرد که سالم است و مشکل روانی ندارد اما کسی به حرفش توجهی نمیکرد.
ماجرا ادامه داشت تا اینکه در دهمین روز بستری بهزاد در تیمارستان، وی کاملاً اتفاقی یکی از برادرهایش را دید که با پزشک صحبت میکند. او تعدادی عکس و مدارک به پزشک بهزاد نشان میداد و اصرار داشت که برادرش مشکل روانی دارد و بسیار خطرناک است. با دیدن آن صحنه بهزاد دریافت که گرفتار توطئهای شوم شده است.
در یازدهمین روز مرد جوان مخفیانه لباس یکی از پزشکان را پوشید و با لباس پزشک از مرکز روانی فرار کرد و خودش را به پلیس رساند.
کینه قدیمی
بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات آغاز شد. بهزاد در تحقیقات گفت: تصور میکنم دو برادرم عامل این نقشه شوم باشند. چند ماه قبل پدرم که تاجر ثروتمندی بود فوت کرد، او در زمانی که زنده بود دو خانهاش را به نامم کرد. ولی دو برادرم سهمی به نسبت کمتر از من از اموال پدرم بردند. همین موضوع باعث کینه آنها شده بود و با پروندهسازی سعی داشتند که مرا دیوانه نشان دهند. این را هم بگویم در زمانی که در مرکز روانی بستری بودم آنها با امضایی که متقلبانه از من گرفتند 100 میلیون تومان پول از حسابم خارج کردهاند.
مأمور قلابی پست
در ادامه بررسیها کارآگاهان موفق به شناسایی سه مردی شدند که بهعنوان پرسنل بیمارستان مرد جوان را با زور داخل آمبولانس کرده بودند. یکی از آنها در تحقیقات گفت: ما به دستور مرکز روانی بهزاد را به تیمارستان بردیم و کار ما غیر قانونی نبوده است. خانواده او مدارک بالینی به ما نشان دادند که حکایت از بیماری وی داشت. از آنجایی که بیماران روانی در چنین مواردی مقاومت میکنند و اصرار دارند که مشکلی ندارند او را به زور سوار ماشین کردیم. در ادامه تحقیقات مشخص شد مأمور پست نیز قلابی بوده است و از سوی دو برادر بهزاد اجیر شده تا به بهانه تحویل بسته پستی از وی امضا بگیرد و بتوانند 100 میلیون تومان پول از حسابش بردارند.
دستگیری دو برادر
با به دست آمدن مدارک و دلایل، دو برادر به دستور بازپرس جنایی بازداشت شدند. یکی از آنها در بررسیها گفت: ماجرای آدم ربایی را قبول نداریم. بهزاد مدتی قبل از همسرش جدا شد و برای پرداخت مهریه از ما چندکیلو طلا و تعداد زیادی سکه گرفت. قرار شد که آنها را به ما برگرداند اما این کار را نکرد. ما هم برای اینکه به سکهها و طلاهایمان برسیم، تصمیم گرفتیم یکی از دوستانمان را بهعنوان پستچی به مقابل خانهاش بفرستیم. برادرم به خاطر مرگ پدر و طلاق همسرش دچار مشکل روحی و روانی شده بود و ما هم به همین دلیل او را در بیمارستان روانی بستری کردیم.
درحالی که دو برادر جوان چنین ادعایی داشتند تحقیقات نشان میدهد که دو مرد سعی داشتند با بستری کردن برادرشان در بیمارستان روانی از او وکالتنامهای گرفته و دو خانهای را که پدرشان بهنام بهزاد زده بود از آن خود کنند. بدین ترتیب به دستور بازپرس جنایی دو برادر بازداشت شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.