ذبح اخلاق علمی به‌پای گرایش‌ سیاسی

به گزارش مشرق، سید طاها بصیری در یادداشتی به نقد ادعاهای سروش محلاتی پرداخت که متن آن در ادامه می‌آید:
 

جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سروش محلاتی در مصاحبه‌ای به‌تاریخ یازدهم دی‌ماه ١٣٩٧ با روزنامه شرق مطالبی باورنکردنی را به علامه شهید آیت‌الله العظمی سید محمدباقر صدر نسبت داده است.

بیشتر بخوانید

حقوق بشر اسلامی چگونه تعریف می‌شود؟

فیلم / توصیه های " شهید صدر" در ماه مبارک رمضان

شهید صدر شخصیتی جامع‌الاضداد است

باورنکردنی از آن رو که اگر کسی کمترین آشنایی با اندیشه شهیدصدر داشته باشد نیز می‌داند که نسبت دادن چنین مطالبی به آن شهید والامقام ممکن نیست. وی در این مصاحبه، نظریه شهید صدر درباره ولایت فقیه را تلفیقی از ولایت با مبدأ الهی و وکالت از سوی مردم می‌داند که تفسیری حداقلی از ولایت فقیه است و بیشتر نقش نظارت دینی برای آن از سوی شهید صدر در نظر گرفته شده است.

وی می‌گوید: «مبنای شهید صدر این است که مستند ولایت فقیه روایتی از حضرت ولیعصر است که فرموده است: و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا؛ یعنی در رخدادها، به راویان احادیث ما مراجعه کنید. ولی استنباط شهید صدر از این روایت آن نیست که فقها، حق تصدی حکومت و کشورداری دارند.» او برای اثبات این ادعای عجیب به عبارتی از شهید صدر در رساله «لمحة فقهیة تمهیدیة عن مشروع دستور الجمهوریة الإسلامیة فی إیران» استناد می‌کند که در آن شهید صدر در ذیل روایت پیش‌گفته، می‌نویسد: «فإنّ هذا النصّ یدلّ علی أ نّهم المرجع فی کلّ الحوادث الواقعة بالقَدَر الذی یتّصل بضمان تطبیق الشریعة علی الحیاة؛ لأنّ الرجوع الیهم بما هم رواة أحادیثهم وحملة الشریعة یعطیهم الولایة بمعنی القیمومة علی تطبیق الشریعة وحقّ الإشراف الکامل من هذه الزاویة.»

سروش محلاتی برای حمل این عبارت به‌معنای مورد نظر خود مجبور شده است که به‌جای دریافت معنای اصلی این عبارت و نیز فهم آن براساس کل اندیشه شهید صدر و یا دست‌کم اندیشه‌های وی در همان رساله، سراغ قیود این عبارت رفته و آن‌ها را به‌نحوی برجسته کند که به‌نوعی مؤید ادعای او باشد. او این قیود را این‌طور تفسیر می‌کند:

«در این عبارت چند تأکید و تقیید دیده میشود؛ «بالقدر الذی یتصل» یعنی به مقداری که ارتباط به اجرای دین دارد و «بما هم رواة» از جهت آنکه به شریعت آگاه‌اند و «من هذه الزاویة» از این زاویه دارای حق نظارت‌اند».

سروش محلاتی سپس تأکید می‌کند: «شهید صدر در همان‌جا ادامه می‌دهد که حاکمیت حق خود مردم براساس قاعده شوری است و این قاعده اداره امور مردم را به حوزه آنان سپرده است تا با نظارت نایب امام (ع) انجام دهند».

بنابراین سروش محلاتی این مطالب را به شهید صدر نسبت می‌دهد:

۱. ولایت فقیه تلفیقی از ولایت با مبدأ الهی و وکالت از سوی مردم است؛

۲. نقش ولی فقیه بیشتر نقش نظارت دینی است؛

۳. نظریه شهید صدر تفسیری حداقلی از ولایت است؛

۴. از نظر شهید صدر فقها، حق تصدی حکومت و کشورداری ندارند.

هیچ‌یک از چهار ادعای فوق در هیچ‌یک از کتاب‌ها و آثار شهید صدر وجود ندارد. شهید صدر در هیچکدام از آثار خود، ولی‌امر یا مرجع یا شهید یا فقیه (عبارات گوناگونی که شهید صدر برای این منصب به‌کار برده) را وکیل از سوی مردم نمی‌داند. و واقعاً معلوم نیست آقای سروش محلاتی چگونه به شهید صدر چنین نسبتی را داده است.

شاید جناب سروش محلاتی ازاین‌جهت نقش ولی فقیه را نظارت دانسته که در عبارت شهید صدر کلمه الإشراف الکامل آمده است و او معنای اشراف در عربی را با معنای اشرافِ مصطلح در فارسی یکسان پنداشته و گمان کرده که وقتی در عربی اشراف گفته می‌شود، منظور همان اشراف شکلی است که مثلاً درباره مدارس یا مؤسسات دینی تحت نظر برخی از مراجع گفته می‌شود. حال آنکه اشراف در عربی به‌معنای مدیریت عالی است؛ نه نظارت کلی. دریافت این معنا چندان سخت نیست. دم‌دست‌ترین معجم‌های عربی نیز این معنا را توضیح داده‌اند: «أشْرَفَ علیه: تولاَّه وتعهَّده» (المعجم الوسیط). اما گذشته از این در خود عبارت شهید صدر پیش از عبارت «اشراف کامل»، «ولایت» به «القیمومة علی تطبیق الشریعة» معنا شده است و آیا واقعاً قیمومیت را هم می‌توان نظارت فهمید؟!

برای رد ادعاهای مضحک دوم و سوم کافی است که آقای سروش محلاتی همان رساله‌ای را که به آن استشهاد کرده است کمی ورق بزند تا ببیند آیا چنان ادعاهایی با این عبارات شهید صدر ذره‌ای همخوانی دارد:

«مرجعیت حکیمانه، تبیین‌کننده قانونی اسلام است و به لحاظ دینی، مرجع، نایب عام امام معصوم به‌شمار می‏رود. بر این اساس، مرجعیت، عهده‏دار امور زیر است:

۱) بالاترین مقام حکومت و فرمانده کل قواست؛

برچسب ها:

سیاسی