علوم انسانی و سیستم آموزشی در پیچ خطرناک

به گزارش خبرنگار گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، محمدعلی نژادیان عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان در یادداشتی نوشت: «طی سالیان گذشته بارها در مکتوبات و نوشته‌های خود به وضعیت سیستم آموزشی انتقاد داشته‌ام و در هفته پژوهش در آذرماه سال جاری که خود را برای سخنرانی درباره «خلاقیت و کارآفرینی» در دانشگاه آزاد واحد پردیس آماده می‌کردم، سعی کردم از زاویه دیگری این موضوع را مورد بررسی قرار دهم! حال در اینجا هدف بنده از بررسی و هشدار درباره (علوم انسانی و به‌طور کلی سیستم آموزشی کشور) این نیست که تا چه حد شرقی یا غربی هست؟ تا چه حد اسلامی یا غیر اسلامی هست؟ و چه مقدار انقلابی یا غیر انقلابی هست، زیرا بررسی از این زاویه خود مبحثی مفصل است، بلکه می‌خواهم بگویم که:

 در مجموع سیستم آموزشی ما به‌طور مطلوب نتوانسته است که انسان را به خودش معرفی کند و نتیجه آن وجود برخی دانش آموختگانی است که تک بعدی و بدون (مهارت های لازم، خلاقیت و تفکر کارآفرینی) وارد جامعه می‌شوند و متاسفانه این موضوع علاوه بر قشر دانشجو، بعضا در اساتید دانشگاه‌ها نیز مشاهده می‌شود!

از این فرصت استفاده می‌کنم و پیشنهاد می‌دهم که زندگینامه دانشمندان و علمای قدیم از جمله «ابن سینا» در واحدهای عمومی دانشگاه‌ها گنجانده شود تا دانشجویان ببینند که می‌شود یک انسان «همه چیزدان» باشد و تک بعدی نباشد و می‌توانند همچون ابن سینا با استدلال‌های شخصی و تحقیق و پژوهش، در علوم مختلف، تحول ایجاد کنند!

حال چرا یک عده فکر می‌کنند، این نبوغ فقط برای ابن سینا بوده است، در صورتی که ظرفیت انسان بی نهایت است...؟!

 علاوه بر نقص سیستم آموزشی، یک عده اسیر در روزمره‌گی‌ها هستند و البته برخی از انسان‌های تک بعدی یک خط قرمز به دور توانایی‌های خود و دیگران می‌کشند و برای توانایی انسان حد و مرز تعیین می‌کنند! در واقع این افراد نمی‌توانند درک کنند که ظرفیت انسان نامحدود است و هر کاری که اراده کند، می‌تواند به بهترین حالت ممکن انجام بدهد! معمولا این اشخاص نمی‌توانند خلاق باشند، زیرا با محدودیت ذهنی مواجه هستند! لذا یکی از راه‌های خودشناسی در دانشجویان اضافه شدن زندگینامه علمای برجسته قدیم و یا حتی جدید است!

یک روز جمله ای را خواندم که بسیار درست و دقیق بود:

«تعلیم و تربیت، قبل از آن که چیزی به انسان بیافزاید، باید انسان را متوجه درون خود کند»!

لذا با وضعیت فعلی (سیستم آموزشی، علوم انسانی، منابع درسی، نحوه تدریس و تفکرات برخی از اساتید) اگر دانشجو صرفا به منابع و دروس ارائه شده در دانشگاه اکتفا کند و خود به تحقیق و پژوهش نپردازد و در پی کسب مهارت‌های مختلف نباشد، پس نمی‌توان انتظار داشت که اگر فردی وارد دانشگاه شد و یک مدرک در مقطع تحصیلات تکمیلی اخذ کرد، وی به درجات عالیه برسد و موفق شود! بعضی اوقات به دلیل این که سیستم آموزشی، نتوانسته به درستی انسان را به خودش معرفی کند، افراد را از خودشان بیشتر دور می‌کند و نتیجه آن می‌شود: مدرک بدون درک درست از خویشتن!

ایران در کدام یک از تقسیم‌بندی، نسل‌های دانشگاه‌های دنیا قرار دارد؟

به این موضوع در کتاب «موفقیت‌شناسی اقتصادی در راستای حمایت از تولید داخل» که در تابستان 1397 منتشر شد، نیز پرداخته‌ام که البته منابع مطالبی که در ادامه عرض می‌کنم، در این کتاب درج شده است. لذا برداشت اینجانب این هست که در مجموع دانشگاه‌های ایران هنوز در نسل اول و دوم قرار دارند! طبق تحقیقاتی که انجام داده‌ام تقسیم‌بندی نسل‌های دانشگاه‌ها را می‌توان به این ترتیب بیان کرد:

نسل اول: این نسل از دانشگاه‌ها که در جهان شکل گرفت آموزش‌ محور بودند و هدف این دانشگاه‌ها آموزش و تربیت نیروی انسانی متخصص بود.

 نسل دوم: این نسل از دانشگاه‌ها پژوهش محور معرفی شدند و نقش این دانشگاه‌ها در کنار آموزش، بیشتر تحقیق و پژوهش برای توسعه مرزهای دانش و تولید علم بود.

نسل سوم: این نسل از دانشگاه‌ها با عنوان دانشگاه‌های کارآفرین مطرح شدند که هدف آن تربیت نیروهای انسانی کارآفرین شد و اقتصادی کردن علم (علم را به ثروت تبدیل کردن) نیز مورد توجه قرار گرفت. دانشگاه نسل سوم صرفا به آموزش و پژوهش‌های علمی و کاربردی و انجام پروژه‌های تحقیقاتی برای صنایع نمی‌پردازد بلکه در کنار این اهداف دانش آموختگانی را تحویل جامعه می‌دهد که توانایی تجاری‌سازی علم را دارند و با خلاقیت و نوآوری و تقویت کارتیمی می‌توانند کارآفرینی کنند و کسب و کارهای جدیدی را نیز ایجاد نمایند. در این نوع دانشگاه‌ها تلاش می‌شود از طریق ارتباط گرفتن با صنعت و گسترش زمینه‌های پژوهش، تولید محصولات فناورانه را بر اساس نیاز جامعه گسترش داد.

نسل چهارم: در حال حاضر بحث دانشگاه‌های نسل چهارم در جهان مطرح است. این دانشگاه‌ها جدا از وظایف دانشگاه‌های سه نسل گذشته، ماموریت دارند تا در شکل‌دهی آینده جامعه خود نقش ایفاء و تمدن‌سازی کنند. به عبارتی (اجتماع محور) هستند.

از این رو مناسب است مسئولان در چارچوب اسناد بالادستی طوری برنامه‌ریزی و اقدام کنند تا در کوتاه‌مدت به دانشگاه‌های نسل سوم برسیم و بعد از آن نیز خیلی سریع دانشگاه‌ها به سمتی پیش بروند که در آینده نزدیک شاهد دانشگاه‌های نسل چهارم در کشور باشیم. قابل ذکر است  که می‌توان دانشگاه‌های نسل چهارم را «تعالی‌محور» نیز نامید. یعنی دانشگاه‌هایی که باعث رشد و شکوفایی ایران در همه زمینه‌ها بشود. این دانشگاه‌ها می‌توانند با تشخیص این که کشور در موضوعات مختلف و در ابعاد داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی (در چه وضعیتی بوده، در چه وضعیتی هست و در چه وضعیتی باید باشد) و همچنین با بررسی و تحلیل (نقاط قوت‌ها، نقاط ضعف‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها) مسیر سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌ها را به سمتی سوق بدهند که کشور علاوه بر پیشرفت در همه زمینه‌ها بتواند موقعیت خود را در منطقه و نظام بین‌الملل حفظ نماید. از کاربردهای دیگر دانشگاه‌های تعالی‌محور می تواند بومی‌سازی کاربردهای علوم‌ جدید باشد زیرا فناوری‌های جدید ممکن است آثار مثبت و منفی بسیاری در جوامع داشته باشند و کوچک‌ترین غفلت مسبب سوءاستفاده و ایجاد ناهنجاری خواهد شد).

نقص‌های آموزشی در کشور:

در این خصوص ما دارای 6 نقص و ایراد مهم در سیستم آموزشی هستیم که عبارتند از:

1- یکی از عواملی که باعث می‌شود فارغ‌التحصیلان دانشگاهی خیلی زود با پدیده بی‌کاری مواجه بشوند (نبود تفکر کارآفرینی) است. زیرا هنوز نتوانسته ایم دانشگاه‌ها را به سمت کارآفرینی پیش ببریم. نبود تفکر کارآفرینی در قشر دانشجو باعث شده است که اغلب فارغ التحصیلان‌درجستجوی استخدام در وهله اول در دستگاه‌های دولتی و پس ‌از آن در شرکت‌های بزرگ باشند!

2- ما در زمینه آموزش با دو اصل روبرو هستیم؛ عرضه و تقاضا، حال نقطه ضعفی که در این زمینه در کشور وجود دارد و باید توجه ویژه‌ای به آن کرد این است که دانشگاه‌ها به اشتباه و یا به ناچار در آموزش نیروی‌انسانی خود بدون توجه به این که برای رشته‌تحصیلی ارائه شده در جامعه کار وجود دارد یا خیر از استراتژی عرضه استفاده می‌کنند که نتیجه این سیاست (به علت اشباع بودن نیروی متخصص بعضی از رشته‌های دانشگاهی در جامعه) افزایش روز افزون بیکاری دانش‌آموختگان است. از این رو مناسب است مسئولان و متولیان آموزش در کشور هر سال به طور دقیق مواردی مانند: (آمار کل فارغ‌التحصیل‌های دانشگاهی با تقسیم بندی سنی، آمار بی‌کاری عام (کل)، آمار بی‌کاری دانش آموختگان، تعدادی که دولت می‌تواند در سال اشتغال ایجاد کند، تعداد پذیرفته‌شدگان دانشگاه در هر سال، تعداد دانش‌آموختگان در هر سال، تعداد دانشجویان، آمار اشتغال و بی‌کاری هر رشته دانشگاهی و...) را تحلیل کرده و در نهایت با پایش آمارها بتوانند به درستی از استراتژی عرضه یا تقاضا استفاده کنند و با توجه به نیاز جامعه اقدام به پذیرش دانشجو کنند. در غیر این صورت در آینده نزدیک بحران بزرگی اتفاق خواهد افتاد. قابل ذکر است که تهیه و جمع آوری آمار و اطلاعات (به طور دقیق) خود نیاز  به همکاری دستگاه های مختلف و ابتکارهای جدید دارد. در غیر این صورت نمی‌توانیم به بهترین نتیجه ممکن برسیم.

3- عطف به عدم رعایت در عرضه و تقاضا که در بالا ذکر شد از یک دوره ای دانشگاه‌ها بر خلاف گذشته به صورت گسترده شروع به جذب دانشجویان در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری کردند و این کار باعث شد دو اتفاق بیافتد. اول این که در کشور مدرک‌گرایی زیاد شد و این موضوع باعث شد از لحاظ فرهنگی یک نقص به‌وجود بیاید که در ادامه توضیح بیشتر ارائه شده است. دوم بدون توجه و اهمیت دادن به این موضوع که هر چه تعداد افراد دانش آموخته در تحصیلات ‌تکمیلی افزایش یابد، پیدا کردن کار برای آن‌ها سخت‌تر خواهد شد، همچنان به این رویه ادامه می‌دهند.

شایان ذکر است که یکی از معایب جذب بیش از حد نیاز جامعه، بالا رفتن سطح توقع فردی است که مدرک کارشناسی‌ارشد یا دکتری دارد و این افراد معمولا دیگر هر کاری را انجام نمی‌دهند و اگر انجام بدهند اغلب به اجبار خواهد بود و رضایتمندی شغلی ندارند و این خود باعث سرخوردگی اجتماعی، پایین آمدن ارزش مدرک‌دانشگاهی، کاهش بهره وری و بروز مشکلات فرهنگی می‌شود. (قابل ذکر است که در دنیا مخصوصا کشورهای به اصطلاح توسعه یافته معمول هست که کارفرماها کاری را که در حد یک کاردان فنی هست به یک مهندس نمی‌دهند)! البته امیدوارم در آینده جذب پسا دکتری نیز به این صورت نشود!

4- مورد مهم دیگر این است که در نوشتن برنامه‌ها به (سند نقشه جامع علمی کشور) و (سند تحول بنیادین آموزش و پرورش) به عنوان اسناد بالادستی که مسیر حرکت علمی و تعلیم و تربیت را مشخص نموده توجه کافی نمی‌شود که باید نسبت به اجرا و اولویت‌های آن نیز توجه ویژه شود. به طور مثال یکی از مسائل مهم (ارتباط بین دانشگاه و صنعت) است که در سند نقشه جامع علمی کشور نیز دیده شده است که باید حمایت و پیگیری کامل بشود. از این رو دو نکته مهم در این مورد را مناسب است مد نظر داشته باشیم:

نکته1: مسئولان ارتباط بین صنعت و دانشگاه  باید به‌طور پیوسته تحققات میدانی با صنایع و سازمان ها مختلف (دولتی، تعاونی و خصوصی) داشته باشند و ببینند که چه نیازهای جدیدی در بازار کار شکل گرفته است و به این صورت نباشد که دانشجوی ما بدون کارشناسی و نیازسنجی و با زحمات و تلاش‌های بسیار تولید علم و محتوا کند ولی در نهایت خریداری برای آن پیدا نشود! حال اگر این بررسی و جستجو به درستی و به موقع انجام بشود، با به کارگیری علم دانشجویان و مخترعان ایرانی در صنعت داخلی هم دانشجویان صاحب شغل می‌شوند و هم صنعت داخلی از وابستگی به خارج از کشور بی نیاز می‌شود.

نکته2: یک بررسی دقیق و اصولی شود تا اگر برخی ناهماهنگی‌ها بین دستگاه‌های مختلف دراجرای نقشه جامع علمی کشور وجود دارد بر طرف گردد. زیرا عدم هماهنگی باعث بروز مشکلات بسیاری برای صنعت و دانشگاه می‌شود. به طور مثال برای حمایت از مخترع داخلی باید تمامی فعالیت‌های گمرکی و تعرفه‌ها در امر صادرات و واردات به سود مخترع و دانشمند ایرانی باشد ولی آیا این‌طور هست؟!

5- بسیاری از دانش‌آموختگان وقتی وارد جامعه می‌شوند و می‌خواهند به دنبال کار بروند ضعف‌هایی چون (نوشتن رزومه، آمادگی برای مصاحبه‌های کاری، نحوه جستجوی کار و...) را دارند و اگر قبلا آموزش‌های لازم را دیده باشند بهتر می‌توانند شغلی مناسب را برای خود اختیار نمایند در غیر این صورت ممکن است علاوه بر شوکه شدن توانایی‌های آن‌ها به درستی شناخته نشود.

6. با توجه به وضعیت اقتصادی امروز خانواده‌ها هزینه آموزش مطلوب دانش‌آموزان در مدارس گران در می‌آید‍! از این رو بهتر است نسبت به مدارس دولتی هر چه زودتر تدابیری اندیشیده شود.

نقص در سیستم پرورش:

 در این خصوص دو مورد مهم باید مورد توجه قرار گیرد و اصلاح شود:

1- ریسک و خلاقیت دو موضوع مهمی است که برای کارآفرین شدن نیاز هست و این خود نیاز به اعتماد به نفس دارد ولی برخی والدین با نحوه تربیت اشتباه اعتماد به نفس و حس کنجکاوی کودکان خود را که لازمه کارآفرینی هست می‌گیرند.

2- اغلب افراد زمانی متوجه استعدادها و عدم توانایی‌های خود می‌شوند که کمی دیر شده است. معمولا یک عده از دانش‌آموزان و دانشجویان چنان غرق در درس یا تفریحات هستند که اصلا متوجه واقعیات زندگی اجتماعی خود نیستند و دید کامل و درستی از آینده خود جهت اشتغال و ارتزاق ندارند. قابل ذکر است که اگر استعداد افراد به موقع کشف نشود دو نوع ضرر به خود و جامعه می‌زنند: اول این که کاری که شایسته آن‌ها است و توانایی آن را دارند انجام نمی‌دهند و دوم کاری که به عهده این افراد گذاشته می‌شود به درستی انجام نخواهد شد و این امر باعث پایین آمدن بهره‌وری می‌شود. از این رو در خصوص استعدادیابی باید خانواده‌ها از قبل از مدرسه رفتن کودکان اقدام نمایند و همچنین مربیان در مدارس نیز باید تلاش خود را در جهت راهنمایی دانش آموزان برای کشف استعدادهای خود به عمل آورند و دید کاملی برای زندگی آینده و واقعیات کار و جامعه به دانش‌آموزان ارائه نمایند.

نقص در سیستم فرهنگی:

 یکی از نقص‌های فرهنگی در کشور این است که بعضی والدین دوست دارند فرزندانشان فقط دکتر یا مهندس بشوند و از این نکته غافل هستند که آن چیزی که امروزه سواد را تکمیل می‌کند کسب انواع مهارت‌های مختلف است. از این رو اگر خانواده‌ها می‌خواهند فرزندانشان موفق بشوند صرفا نباید به فکر مقطع تحصیلی و  یا یک رشته خاص باشند زیرا آن چه فرزندان آن‌ها را در آینده قبل از هر چیز دیگری تهدید می‌نماید مدرک‌گرایی است! البته در طی مدتی که بحث هدایت تحصیلی در مدارس اجرا شده تا حدی این وضعیت بهبود پیدا نموده ولی هنوز نیاز به روشنگری‌های فرهنگی توسط سیستم آموزش و پرورش و دیگر مراکز فرهنگی کشور و مخصوصا رسانه‌ها دارد.

 در نتیجه خانواده‌ها باید از دوران کودکی در کنار تحصیل فرزندان خود شرایط کسب مهارت‌های مختلف را با توجه به استعداد آن‌ها مهیا نمایند و مدارس و دانشگاه‌ها نیز مناسب است برای این موضوع اهمیت ویژه‌ای قائل شوند و هر چه سریع‌تر نسبت به رفع نقص‌ها و مشکلات موجود اقدام نمایند و تا زمانی که اصل فدای فرع بشود؛ یعنی رشته‌های محاسبه نشده ارائه بشود تا دانشگاه‌ها تعطیل نشوند و به کیفیت، نتیجه و عواقب آن کاری نداشته باشند باید همچنان نظاره‌گر مهاجرت نخبگان و استعدادهای درخشان کشور باشیم.

وضعیت دروس عمومی دانشگاه‌ها!

در خصوص دروس عمومی دانشگاه نیز سال‌هاست می‌بینم که آن اثری که باید در دانشجویان رشته‌های مختلف ایجاد کند، حاصل نمی‌شود و آنها شوق و اشتیاق زیادی از خود نشان نمی‌دهند! البته فکر می‌کنم بیشتر به دلیل نحوه نگارش، نحوه آموزش و ارائه این دروس است که نیاز به کارشناسی و بررسی مجدد دارد! اهمیت این واحدهای عمومی به این دلیل است که تمام رشته‌های آموزشی در دانشگاه‌های ایران دارای این دروس است و عمومیت دارد!

حال جای سوال است که چرا در بین دانشجویان در خصوص واحدهای عمومی به جای لفظ «دروس درکی» واژه «دروس حفظی» رایج است؟!

در نتیجه باید در نظر داشته باشیم راه «تمدن سازی» از دانشگاه می‌گذرد و اگر در حوزه علوم انسانی و سیستم دانشگاه‌ها کوتاهی کنیم، با توجه به جنگ نرم و سفسطه‌های رسانه‌های معاند، مدیون نسل‌های آینده و همچنین ایثارگران خود خواهیم بود!

انتهای پیام/