سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
قرارگاه پیادگان پولادین
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
۱-اربعین، بیتردید یکی از آیات و معجزات الهی در آخر الزمان است. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ». هر چند گاه یک بار معجزهای جدید از سرچشمه جوشان عاشورا پدیدار میشود. نمونه روشن آن، انقلاب اسلامی که در تاریخ سده اخیرما بلکه هزاره همه ملتها بینظیر است؛ در شکستن سطوت طاغوت و استکبار باهم. پس از آن هم معجزه دفاع مقدس و این آخری، حماسه دفاع از حرم اهل بیت (ع) و شکستن کمر داعش به عنوان آخرین محصول زرادخانه شیاطین و مستکبران عالم.
۲- بقا و بالندگی گفتمان خالص، سنت تخلفناپذیر الهی است: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهًْ جَمِیعًا. إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ. هر که طالب عزت است، پس تمام عزت از آنِ خداست. کلمات پاک به سوی خدا بالا رود و عمل صالح، آن را بالا برد». نهضت حسینی(ع)، پاکترین گفتمان و مدعاست که با عمل صالح و بذل جان پای همان عقیده و اعتقاد، از آزمون سربلند بیرون آمده و لاجرم، با همین اخلاص و پیراستگی، باید تا بلندای آسمان صعود کند.
اربعین، میوه «شجره طیبه» عاشوراست و شجره طیبه مطابق سنت الهی، ریشه دار و قد بر آسمان کشیده است: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَهًًْ کَشَجَرَهًٍْ طَیِّبَهًٍْ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ. تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا. آیا ندیدی که چگونه خدا کلمه پاکیزه را به درخت پاک مثال زده که ریشه آن استوار و شاخه آن در آسمان است؟ به اذن خدا در همه اوقات میوه میدهد».
۳- کربلا قبله و قبله نماست. سرزمین نظر کرده خدا در دنیایی است که به پستی در آسمانها شناخته میشود؛ چنانکه امیر مومنان علیهالسلام در حکمت ۳۸۵ نهجالبلاغه فرمود «مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَی اللَّهِ أَنَّهُ لَا یُعْصَی إِلَّا فِیهَا وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْکِهَا وَ لاَ یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاَّ بِتَرْکِهَا؛ در خواری دنیا نزد خداوند همین بس که جز در دنیا معصیت نمیشود، و برای رسیدن به رحمت الهی، راهی جز واگذاشتن دنیا نیست».
در چنین دنیای مشمئزکنندهای، قطعهای از بهشت نجات تعبیه شد و این گونه بود که پیامبر(ص) فرمود «کربلا پاکترین بقعه روی زمین و از بساطهای بهشت است». اما بهشت، مسیر و بهای خود را دارد. علی علیهالسلام درخطبه ۱۷۴ نهجالبلاغه از قول پیامبر اعظم(ص) فرمود «إِنَّ آلْجَنَّهًَْ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ وَإِنَّ آلنَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ؛ همانا بهشت، لابهلای ناگواریها و جهنم با شهوات و دل بخواهها پیچیده شده است».
۴- کربلا تمرین سختیها و چشیدن ناگواریها برای ساختن بهشت در جهنم سوزان دنیای مادی است؛ این چنین، بهشت کربلا در بحبوحه آتش و مصیبت نقش بست. باید در آتش شد تا به بهشت رسید؛ که قرآن فرمود «و ان منکم الا واردها. از شما کسی نیست مگر اینکه وارد جهنم میشود». آنها که در این دنیا دل به دریای آتش و عطش میزنند، آتش شعلهور دوزخ از آنان هراسان است و میگوید عبورکن که اگر درنگ کنی، مرا خاموش میگردانی.
ابراهیم تا در آتش تاب نمیآورد، فرمان نمیآمد» ای آتش، سرد و سلامت باش بر ابراهیم». تمرین روزگار ظهور یعنی رسیدن به نقطهای که انسان، باطن پدیدهها را فراتر از ظاهر ببیند؛ «اللهم ارنی الاشیاء کما هی». فراتر از تلخ و شیرین ظاهری، حقیقت حق و باطل را درک کند و پای لوازم دشوار آن پایدار بماند.
۵- تا همین چند سال پیش، حدیث امام حسن عسکری(ع) مبنی بر اینکه زیارت اربعین، یکی از نشانههای پنج گانه مومن است، به اندازه امروز مفهوم نبود. اما اکنون که از متن همین زیارت، حرکت خیرهکننده دوستداران اهل بیت(ع) از چهار گوشه جهان و به هم رسیدن آنها در یک مسیر و زمان و مکان مقدس پدید آمده، شاید تا حدودی بتوان به رمز و راز این نشانه پی برد.
گویا پای تکلیف جمعی برای «جمعیت و جاری شدن» از حرم امیر عدالت(ع) به سمت سالار شهیدان و آزادگان در میان است. در رنج این سفر چند روزه و بعضا چند هفته ای، افراد ساخته میشوند؛ چونان آهنی که در آتش گداخته و زیر پتک کوبیده شود و پولاد نفوذناپذیر پدیدار گردد. از همین راهپیمایی اربعین بود که بسیج ارادتمندان برای پاسداری از حرم اهل بیت علیهمالسلام در عراق و سوریه شکل گرفت.
اینجا قرارگاه هستههای مقاومت برای تشکیل لشکری ۲۵ میلیونی است. در این سفر قرار است مردمانی سختتر از پولاد و پاره آهن ساخته شوند. وخدا میداند چند شهید نفوذ ناپذیر و پیروز مدافع حرم در همین مسیر ساخته شدند و برات شهادت از دست ارباب بیکفن گرفتند؛ پدر و مادر و جان ما فدایشان باد.
۶- مسیر زیارت اربعین، مسیر مومن ساختن است؛ آلیاژی محکمتر از آهن.
امام باقر علیهالسلام درباره ویژگی مومن فرمود «المُؤمِنُ اَصلبُ مِن الجَبلِ، الجَبلُ یُستَقَلُّ مِنه، والمُؤمِنُ لایُستَقَلُّ مِن دینِهِ شیئٌ. مؤمن از کوه استوارتر است. از کوه کم میشود؛ اما به هیچ وجه از دین مؤمن چیزی کم نمیشود». امام صادق علیه السلام نیز فرمود «إنّ المؤمنَ أشدُّ مِن زُبَرِ الحدیدِ، إنّ زُبرَ الحدیدِ إذا دَخلَ النّار تَغیّرَ وإنّ المؤمنَ لو قُتِلَ ثُمّ نُشِرَ ثُمّ قُتِلَ لم یَتغیّرْ قلبُهُ. مؤمن از پاره های آهن محکمتر است؛ پارههای آهن هر گاه در آتش نهاده شوند، تغییر میکنند اما اگر مؤمن بارها کشته و زنده شود، دلش تغییر نمیکند».
همچنین امام کاظم علیهالسلام بشارت داده است «اَلمُؤمِنُ اَعَزُّ مِنَ الجَبَلِ، اَلجَبَلُ یُستَفَلُّ بِالمَعاوِلِ وَ المُؤمِنُ لا یُستَفَلُّ دینُهُ بِشَیءٍ. مؤمن نفوذناپذیرتر از کوه است. کوه با کلنگها کنده شود، امّا دین مؤمن با هیچ چیز کاسته نمیشود». آنها که در روزگار دنیازدگی شدید نوع بشر، در مسیر اربعین به راه میافتند، چنان ایمانی را به خاطر مغناطیس محبت امام حسین(ع) تجربه میکنند.
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده میخواهد
حریفی پاک باز و امتحان پس داده میخواهد
دلی آرام و پر غوغا، سری شوریده و شیدا
دلی سرمست جان دادن، سری دلداده میخواهد
حسین بن علی تنهاست،ای یاران به پا خیزید
که اینک وارث او لشکری آماده میخواهد
۷- یکی از بشارتهای بزرگ، بیان حضرت امام کاظم علیه السلام است که فرمود «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَهًُ لِلْمُتَّقِینَ. مردی از اهل قم، مردم را بسوی حق دعوت میکند. قومی همراه او جمع میشوند مانند پارههای آهن که تندبادها آنان را نمیلغزاند، از جهاد ملول نمیشوند و نمیترسند و به خداوند توکل می کنند و سرانجام نیک برای پرهیزگاران است».
زُبُرَ الحدید یعنی شیخ ابراهیم زکزاکی که پنج فرزند خود را در راه امام حسین(ع) تقدیم کرد تا ۲۰ میلیون نفر را شیعه کند و نگذارد پرچم جنبش «خمینیون» در نیجریه (غرب آفریقا) به زمین بیفتد. همین دیروز ده نفر از شیعیان در راهپیایی اربعین حسینی در نزدیکی اوبوجا پایتخت نیجریه به شهادت رسیدند. و چه رازی است در اربعین همیشه جاری که از دعوت حسین و زینب و سیدالساجدین (علیهمالسلام) به لبیک خمینی و خامنهای و سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله و شیخ زکزاکی و شیخ (شهید) نمر و شیخ عیسی قاسم و عبدالملک بدرالدین الحوثی انجامیده است!؟
۸- اگر «پیام» و «رسانه»، کاریترین سلاحها در جهان امروز محسوب میشوند، سپاه اربعین، رسانه و پیام نافذ جهان مستضعف است. ۲۵ میلیون نفر با این سپاه همراه میشوند؛ دلهای دهها برابر این جمعیت، همراه کاروان اربعین است و صدها برابر همین جمعیت ۲۵ میلیونی، در دنیای متحیر از بمباران انبوه دادهها و سرگرمیها، با کنجکاوی و پرسشگری، حرکت پر انرژی اربعین را پی میگیرند.
این، یک صیرورت و انقلاب واقعی است. این، پیام جاری مظلومی است که عزت و ستمناپذیری و سینه سپر کردن در مقابل مستکبران را اختیار کرد تا بشریت در مقابل سبعیت طاغوتها سر خم نکند. و کدام پیام، جذابتر و شوق برانگیزتر از این؟ «و بذل مهجتهه فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله».
۹- گذاشتن و گذشتن از تعلقات، چه از طرف آنها که زائرند و چه از جانب آنان که میزبان هستند، همه قواعد محاسبه مستکبران برای سلطه و استیلا را به هم میریزد. محبت، حجابهای مادی را میشکافد تا عقل به استقلال و کمال برسد. به همین علت است که حماسه عظیم اربعین باید توسط اردوگاه رسانهای استکبار سانسور شود. روزنامه آمریکایی «هافینگتون پست» آذر ماه ۱۳۹۳ در گزارشی با عنوان «بزرگترین سفر زیارتی در راه است، چرا تا حال از آن نشنیدهاید؟» نوشت «این سفر، پرجمعیتترین گردهمایی جهان است اما احتمالا شما هرگز از آن چیزی نشنیدهاید! اربعین هر تجمع دیگری در جهان را کوچک جلوه میدهد. سال گذشته ۲۰ میلیون نفر در این مناسک شرکت داشتند.
طوفانی از مردان، زنان و کودکان، کران تا کران قابل مشاهده را پر میکنند. جمعیت آنقدر زیاد است که راه را بند آورده است. فاصله ۴۲۵ مایلی بین بصره و کربلا با ماشین هم راهی دراز است، اما با پای پیاده به طور غیرقابل تصوری طاقتفرساست... اربعین باید از جهات مختلف در کنار رکوردهای جهانی گینس ثبت شود... این سفر زیارتی تنها آیینی مذهبی نیست، بلکه ابراز مقاومتی پررنگ است. اگر جهان، پیام و ایثار حسین]ع[ را میفهمید، ریشههای قدیمی داعش و عقایدش درباره مرگ و ویرانی را میفهمید».
۱۰- معرفت، و محبت و برائت است که دلدادگان را در این مسیر میکشاند و میسازد و تربیت میکند. هل الدین الا الحب. وقتی کسی را دوست داشتید، اضداد او را بیتردید دشمن میدارید. یعنی محبت معروف، لاجرم انزجار از منکر و اهل آن را با خود میآورد؛ که فرمود «ما جعل الله لرجل من قلب فی جوفه. خداوند در سینه انسان، دو قلب (برای دوست داشتن اضداد و نقیضین) قرار نداده است». این گونه است که دلدادگان حسین(ع) نمیتوانند بیتفاوت و بدون مرزبندی زندگی کنند؛ زندگیشان معنا و جهت پیدا میکند؛ روح حرکت برای آباد کردن و رویاندن و از ریشهکندن علفهای هرز، در جانشان ریشه میدواند.
بیدلیل نبود ملت عاشورایی ما بلافاصله پس از جنایت فتنهگران در عاشورای سال ۸۸ و بیحرمتی به ساحت حضرت سیدالشهدا، در حماسه بزرگ ۹ دی، از سران فتنه نام بردند و فریاد زدند «لعن علی عدوک یا حسین». این لعن، جوهره همان لبیک یا حسن است. آن خیانت و جنایت بزرگ مشمول مرور زمان نخواهد شد؛ چون فتنه خط قرمز الهی است. «الفتنه اکبر من القتل» و «الفتنهاشدّ من القتل». دل ملت ما با سران و بانیان فتنه هرگز صاف نمیشود؛ همانگونه که با بنی امیه و ابن زیاد و عمر سعد و شمر و شریح.
۵ هنر ضد تحریمی
محمد حقگو در خراسان نوشت:
دور جدید تحریم های آمریکا علیه ایران، در حالی به ساعت صفر خود در ۱۳ آبان ماه نزدیک می شود که به نظر می رسد این مرتبه، برخلاف تحریم های سال ۹۱، اوضاع و شرایط کاملاً متفاوت است.
از یک سو، برخلاف ادعای آمریکایی ها، هم اینک بیش از پیش آشکار شده است که صفر شدن درآمدهای نفتی کشور و حتی پایین آمدن این رقم از یک میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه راه باریکی به تحقق دارد.
از سوی دیگر روند جریان سیاسی بین المللی عملاً باعث شده تا آمریکا بیش از پیش خود را در تحریم ایران تنها ببیند.
این ها همه بدان معنی است که در یک نگاه کلی، امکان تاثیرگذاری تحریم ها در آبان ماه، کمتر از تحریم های دور پیشین است. اما باید اذعان کرد که با رویکرد فعالی که هم اینک آمریکایی ها در قبال تحریم ایران در پیش گرفته اند، شرایط اصلاً به گونه ای نیست که اقتصاد ایران در قبال آن منفعلانه عمل کند. این را تجربه همین یکی دو سال اخیر ثابت می کند. در ماه های گذشته شاهد این بودیم که انفعال در برابر محدودیت های انتقال ارز از امارات به داخل کشور قبل از شوک ارزی، چگونه آتش به کاهدان نقدینگی کشور زد و هم اینک موج تورم نقطه به نقطه بالای ۳۰ درصد، معیشت خانوارهای کشور را در معرض تهدید قرار داده است.
از این رو این سوال هم اینک مطرح می شود که اقتصاد ایران چگونه باید به مواجهه با شرایط جدید برود؟ به گونه ای که ضمن هضم شرایط، از آن برای فرصتی در جهت توسعه اقتصادی استفاده کند؟ اگر چه پاسخ به این سوال را بتوان حل ریز و درشت مسائل و چالش های اقتصاد ایران بیان کرد، اما به نظر می رسد مهم تر از همه این ها تغییر رویکردهای دولت در حوزه های اقتصادی است. به عبارت دیگر، با بازگشت تحریم ها، باید دولت از رویکردهای غلط گذشته بازگردد و هر چه شدت تحریم ها بیشتر، شدت اصلاحات هم بیشتر.
تغییر رویکردهای دولت چگونه و کجاها باید اتفاق بیفتد؟
با این حال، محورهای چرخش دولت به سوی مواجهه موثرتر با تحریم های آمریکا را می توان به صورت زیر بیان کرد. برخی از این محورها اولویت زمانی نسبت به بقیه داشته و برخی ممکن است همزمان با دیگر رویکردها اتخاذ شوند.
۱- بازیابی تئوریک: شاید مهم ترین کاری که دولت باید انجام دهد، این است که از نظر تئوریک، خود را به نحو موثری بازیابی کند. با مروری بر عمر پنج ساله دولت شاهد این هستیم که در ابتدا با استفاده از استادان مبرزی که معتقد به مبانی بازار آزاد بودند، سیاست هایی همچون تحریک تقاضا اجرا شد که کارساز نبود و درد چندانی از رکود اقتصادی کشور درمان نکرد.
در این اواخر نیز شاهد آن بودیم که نوعی فرورفتن در عمل گرایی توسط دولت یا شاید شتابزدگی و ترس در مواجهه با بحران، عملاً باعث کنارگذاشته شدن اتاق های فکر سابق شد. به گونه ای که اسمی از ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی به عنوان عالی ترین ستاد اقتصادی دولت به میان نیامد و در نتیجه اقتصاد و بازار ایران با دلالان و منطق ویرانگر آن ها تنها ماند! در ادامه نیز شاید اگر شورای عالی سران قوا برای تقویت قوای تصمیم گیر تشکیل نمی شد، معلوم نبود ضعف های تئوریک و نیز مدیریتی کار اقتصاد کشور را به کجا می رساند.
بنابراین هم اینک با اذعان به این که کلید حل اقتصاد ایران در فرقه گرایی اقتصادی نیست و باید به کمک درمانگران اقتصادی از زوایای مختلف به درمان آن پرداخت، باید از دولت تقاضا کرد که به طور واقعی و نه احیاناً صوری، ذخیره دانایی اقتصاددانان ایران از طیف های گوناگون را به رسمیت بشناسد و با محور قراردادن منطق مشورت و خلاقیت، بستر حل مسائل اقتصادی کشور را فراهم آورد. در این زمینه حتی شاید لازم باشد برای پیاده سازی یک سیاست در شرایط حساس کنونی، از مشاورت دیگر اندیشمندان اجتماعی و رسانه ای کشور نیز بهره گرفت. طبیعی است تعریف سازوکارهای ارتباطی مستمر و کانالیزه و نه تک جلسه ای، راهکار اجرایی این موضوع است.
۲- رعایت چرخه کامل سیاست گذاری: در سال های گذشته شاهد این بودیم که یا سیاست های اقتصادی به دلایل مختلف اجرا نمی شد یا ناقص اجرا می شدند. به عنوان مثال هیچ بازخوردی از سیاست تحریک تقاضا و کارت اعتباری برای در نظرگرفتن سیاست های بعدی ارائه نشد. یا این که کارت سوخت و شناسه رهگیری کالاها، بدون هیچ دلیل مشخصی (یا صرفاً دلایل سیاسی) حذف شدند.
طرح مسکن مهر به عنوان تنها طرح مسکن حامی محرومان و صرفاً به بهانه افزایش پایه پولی و نقدینگی حذف شد. در صورتی که نقدینگی در سال های بعد به صورت رها، به چندین برابر رسید. نمونه های دیگر را هم می توان مثال زد. مثلاً وعده حذف دهک های پردرآمد در سایه ترسی با عنوان «سرک کشی به حساب های مردم» کنار گذاشته شد. در صورتی که فارغ از همه هیاهوهای سیاسی، تنها نقطه آشیل آن، همین شناسایی و تفکیک دقیق دهک ها و شناسایی جامعه هدف بود که در کشورهای دیگر موضوعی حل شده است.
ایراد همه این سیاست های ناقص، رهاکردن چرخه کامل سیاست گذاری بود. نیاز به یادآوری به مسئولان نیست که پس از تدوین علمی و همه جانبه هر طرح اقتصادی، اجماع آفرینی گامی مهم در پذیرش و مقبولیت مردم درباره طرح اقتصادی مربوط است. کاری که در کشور ما و به خصوص در دولت اخیر، گاه با یک اعلام خبری رفع و رجوع می شود.
۳- تمرکز بر گلوگاه ها: علمای علم مدیریت بر تقسیم بندی تصمیماتی که یک مدیر باید بگیرد به دو دسته اقدامات ضروری و اقدامات اولویت دار تاکید می کنند. شاید بتوان اقدامات اولویت دار اقتصاد ایران را همان گلوگاه های اقتصادی نامید که تلاش برای حل آن ها، نتیجه ای چند برابر عاید اقتصاد کشور می کند. حل ریشه ای معضل ترازنامه بانک ها، جلوگیری از رشد ارزش سرمایه ها در اقتصاد بدون ایجاد ارزش افزوده (که منجر به دور شدن اقتصاد ایران از تولید به سوی دلالی می شود)، حل مسئله قاچاق به کمک مالیات بر ارزش افزوده، صندوق های فروشگاهی و نیز شناسه رهگیری کالا، ایجاد فضا برای طیف گسترده ای از سیاست های رفاهی و حمایتی به کمک تعیین دقیق دهک بندی آحاد جامعه از جمله گلوگاه هایی هستند که در دستگاه های اجرایی مختلف می توانند مورد توجه قرار بگیرند. (هر چند اولویت این مسائل خود متفاوت است).
این در حالی است که در ماه ها و شاید سال های گذشته شاهد این بوده ایم که انواع و اقسام بسته های سیاستی، با محتوایی کلی و بدون این که ناظر به حل مسئله مشخص و کلیدی در اقتصاد ایران باشد، از سوی دولت معرفی شده و در نهایت نیز نتیجه ای ملموس از آن ها به دست نیامده است. لذابه نظر می رسد تمرکز بر گلوگاه ها ضمن رها کردن ذهن سیاست گذاران از مسائل حاشیه ای، می تواند به حل آن ها کمک شایانی بکند.
۴- سر و سامان دادن به وجهه رسانه ای و تعاملی سیاست ها: رسانه، عنصر مغفول و مظلوم سیاست های اقتصاد ی به خصوص در دولت اخیر بوده است. مردم اگر در تعامل رسانه ای با دولت بدانند که به عنوان مثال، در یک سال، چه مسائل و گلوگاه هایی از دست و پای زندگی آن ها باز خواهد شد، بهتر می توانند با سیاست های دولت همراهی کنند و آشفتگی و پراکندگی ذهنی مردم و سرمایه های اجتماعی، نظیر آن چه اکنون شاهد آن هستیم، کمتر پیش می آید. همچنین در ماه های اخیر، شاهد آن هستیم که تعدد بخشنامه ها ناظر به وضعیت های متلاطم اقتصادی چگونه داد فعالان اقتصادی بخش خصوصی را درآورد. درد دل آن ها ناظر به یک نکته بود که چرا دولت در تدوین سیاست ها، تعامل با آن ها را برای اتخاذ راهکار بهتر و پایدارتر، رها کرده است.
۵- تقویت واقعی امید اقتصادی: به نظر می رسد تقویت واقعی امید اقتصادی نه در مسائل سیاسی و آزادی های رهاگونه اجتماعی و رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی و ...، بلکه از طریق اقدامات واقعی برای بهبود وضع اقتصادی کشور حاصل می شود. به طور مشخص و موکد، با عنایت به همه موارد فوق و نیز با عنایت به این اصل تحریمی که تحریم ها، زاینده مشکل نیستند بلکه بهره بردار از شکاف ها و نقاط ضعف هستند، پیشنهاد می شود دولت دقیقاً و در تاریخ ۱۳ آبان ماه امسال، از تصمیم های مهم خود برای حرکت زمان بندی شده به سوی حل بحران های داخلی اقتصادی رونمایی کند.
این کارها می تواند در یک برنامه رسانه ای منظم و مشخص صورت گیرد. مهم تر از آن، دولت وعده واقعی برای انجام چند اقدام مشخص، دارای نفع مردمی و کوتاه مدت را به مردم داده و آن ها را تا انتهای امسال عملی می کند. مردم باید شیرینی سیاست های اقتصادی را نه با زحمت و نگرانی (و بعضاً تحقیر و تبعیض)، بلکه با پیشرفت تدریجی وعده های دولت ببینند.
در خاتمه، تقاضا از دولت محترم این است که هدف دشمن برای قلب ماهیت ۱۳ آبان امسال را به نقطه امیدی برای حل گشایش های واقعی اقتصادی مردم تبدیل کند. به عبارت دیگر، تحریم ها را به عنوان اهرمی تاریحی برای توسعه کشور به کار گیرد.
تکلیف نانوشته دستگاه دیپلماسی
محمدحسین مهدویزادگان در وطنامروز نوشت:
تأخیر سران اروپایی در قبال «ارائه»، «تشریح» و «اجرا»ی سازوکار برجامی ادعایی آنها ادامه دارد. چنانکه دیپلماتهای غربی به خبرگزاری رویترز اعلام کردهاند، مکانیسم اتحادیه اروپایی برای تسهیل پرداخت وجوه صادرات به ایران تا ۴ نوامبر/ ۱۳ آبان راهاندازی خواهد شد اما تا اوایل سال ۲۰۱۹ میلادی عملیاتی نخواهد شد. به عبارت بهتر، حداقل تا ۲ ماه دیگر خبری از اجرایی شدن سازوکار ویژه اروپا برای حفظ برجام نیست! این در حالی است که قرار است دور جدید تحریمهای ضدایرانی ایالات متحده آمریکا، ۱۳ آبان امسال اعمال شود.
نکته قابل تامل اینکه مقامات اروپایی بخوبی نسبت به تاریخ اجرایی شدن تحریمهای ثانویه آمریکا در حوزههای نفتی و بانکی آگاه بودند. سوال اصلی اینجاست: «بازی برجامی اروپا» در برهه زمانی حساس فعلی چگونه قابل تفسیر است؟ آیا میتوان تأخیر مقامات اتحادیه اروپایی در این باره را ناشی از پیچیدگی ماهوی و ساختاری «طرح اروپاییان» برای حفظ ظاهری برجام دانست؟ آیا اجرایی کردن یک ساختار تهاتری، آن هم به سبک و سیاق سادهای که مقامات اروپایی طراحی کردهاند، نیاز به این همه پیچیدگی و زمان دارد؟
۱- همانگونه که بارها عنوان شده، از زمان خروج رسمی دولت ایالات متحده از توافق هستهای با ایران، مذاکرات فشردهای میان مقامات آمریکایی و اروپایی بر سر نحوه مواجهه با ایران و برجام در جریان بوده. این مذاکرات در حال حاضر نیز ادامه دارد و در قالب «دیپلماسی پنهان در ۲ سوی آتلانتیک» در حال هدایت و پیگیری است. مطابق شواهد موجود، «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه و «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا، رایزنیهای فشردهای در این باره با یکدیگر دارند. هدف از این رایزنیها، رسیدن به تفاهمی دوجانبه بر سر برجام است به گونهای که پرستیژ هر دو بازیگر، یعنی واشنگتن و اتحادیه اروپایی در این معادله حفظ شود.
دیگر مقامات اروپایی نیز با تبعیت از وزیر خارجه فرانسه، در صددند «برجام» به نقطه «فراق استراتژیک» میان آمریکا و اروپا تبدیل نشود. از سوی دیگر، مقامات اروپایی قصد دارند با سادهسازی صورت مسأله و زمانمند خواندن تدوین و اجرایی کردن سازوکار ویژه مالی تروئیکای اروپا، مشترکا به سود خود و واشنگتن در این معادله- بخوانید معامله ـ زمان بخرند. بنابراین، مخالفت کلی تروئیکا با خروج ایالات متحده از برجام را نمیتوان به مثابه «تقابل پراگماتیستی- برجامی آمریکا/ اروپا» مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
۲- مقامات اتحادیه اروپایی بخوبی میدانند سازوکار ویژه پیشنهادی آنها، دارای شکافها و فراتر از آن، ضعفهایی عمده در مرحله اجراست، از این رو آنها در صددند با تاخیر هدفمند خود، قدرت مانور دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان را در برابر این بسته پیشنهادی از بین ببرند. به عبارت بهتر، بازیگران اروپایی از فاکتور و مؤلفه «کشتن زمان» به عنوان عامل تسریعکننده و اهرم فشاری جهت «پذیرش بی قید و شرط بسته برجامی جدید خود» از سوی ایران یاد میکنند. بی دلیل نبود مقامات اروپایی مرداد امسال [زمان اعمال دور نخست تحریمهای ثانویه ایالات متحده علیه کشورمان] از ارائه بسته پیشنهادی خود مضایقه کردند. آنها بخوبی میدانستند اگر چنین بستهای در آن زمان ارائه شود، قطعا از سوی ایران پس زده خواهد شد!
۳- متاسفانه دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان از ماهها قبل، در برابر تاخیر هدفمند اروپاییان در قبال ارائه بسته پیشنهادی برجامی آنها و عملیاتی کردن راهکارهای عملیاتی سازوکار ویژه اروپایی منفعلانه عمل کرده است. زمانی که ترامپ از توافق هستهای با ایران خارج شد، آقای روحانی، رئیسجمهور محترم به مقامات اروپایی چند هفته مهلت داد بسته پیشنهادی و راهکار عملیاتی خود را برای حفظ توافق هستهای اعلام- و عملیاتی- کنند اما هماکنون ۶ ماه از آن تاریخ سپری شده است! طی این مدت، شاهد مواجهه قاطعانه دستگاه دیپلماسی خود با مقامات عهدشکن اروپایی نبودهایم.
بدون شک افکار عمومی کشورمان نیز بخوبی میداند ارائه هشدارهای کلی که بیشتر به توصیههای دلسوزانه و خیرخواهانه(!) شبیه است، نمیتواند مصداق «اقتدار ایران» در برابر «اروپای چندرنگ» باشد. «پذیرش برجام ناقص اروپایی در کسری از ثانیه»، هدفی است که مقامات اروپا به صورتی هوشمندانه به دنبال آن هستند و حتی هماهنگیهای لازم را در این باره با وزیر خارجه ایالات متحده صورت دادهاند اما دغدغه اصلی این است: چرا دستگاه دیپلماسی کشورمان با اقتدار خود، این پازل آمریکایی/ اروپایی خطرناک را بر هم نمیزند؟!
۴- هماکنون یک هفته تا اعمال دور جدید تحریمهای ثانویه ایالات متحده آمریکا علیه کشورمان زمان باقی است و اروپاییان همچنان در مرحله «ارائه» سازوکار مالی ویژه خود قرار دارند! آنها اساسا عجلهای برای طی مراحل «تشریحی» و «اجرایی» مربوط به سازوکار ویژه مالی خود ندارند.
اروپاییان بخوبی میدانند در سایه این تاخیر عامدانه، از یک سو خواسته مقامات آمریکایی مبنی بر اعمال فشار حداکثری مالی به ایران را تامین کردهاند و از سوی دیگر، ضمن تحمیل «برجام اروپایی» در بدترین حالت و شرایط ممکن به کشورمان، ژست «استقلال در نظام بینالملل» را نیز به عنوان تحفهای تبلیغاتی به افکار عمومی خود ارائه میکنند. بیدلیل نیست حضرت آیتالله العظمی خامنهای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی، نسبت به «برجام اروپایی» ابراز ناامیدی فرموده و در خصوص استفاده از دیگر ظرفیتهای اقتصادی منطقهای، بینالمللی و داخلی کشورمان در مواجهه با تحریمهای ایالات متحده، تاکید ویژه دارند.
آیا زمان آن نرسیده تا بازی اروپا، این بار از سوی دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان، برای افکار عمومی تشریح شود؟ آیا سکوت و انفعال در برابر تاخیر برجامی هدفمند اروپاییان، نوعی تن دادن به این بازی محسوب نمیشود؟ آیا بهتر نیست ما به جای بیتفاوتی نسبت به تکمیل پازل برجامی مشترک «واشنگتن– بروکسل»، قاطعانه مانع چینش قطعات این تصویر در کنار یکدیگر شویم؟
یک ناداستان برای اربعین
احمد مسجدجامعی در ایران نوشت:
استاد فرشچیان تعریف میکرد که یکی از روزهای عاشورا در خانه مشغول نقاشی بودم. بوم بود و من و قلمها. هنگام کار مادرم وارد شد و از اینکه دید مشغول کارم عصبانی شد و گفت که «روز عاشورا همه دنبال عزاداری امام حسین(ع) هستند و تو اینجا نقاشی میکشی. بلند شو برو حسینیه.» مادرم این را گفت و با رنجش بیرون رفت تا در مراسم عزاداری و روضهخوانیش شرکت کند. همسرم او را همراهی کرد و به اتفاق به حسینیه ارشاد رفتند تا پای سخنان خانم کاتوزیان که از خطبای زن حسینیه بود و برای زنان سخنرانی میکرد بنشینند. بعد از رفتن او به فکر فرو رفتم. در همین لحظه بود که نقش ظهر عاشورا به ذهنم ریخت و رفتم سراغ آن. تابلو ظهر عاشورا حاصل حرفهای مادرم بود.»
مادر در آیین و فرهنگ ما نقش اساسی دارد و در بسیاری از اتفاقات بزرگ خود را نشان میدهد. بهعبارت دیگر رفتار، توصیه و نگاه مادرانه در رویدادهای بزرگ هنری و تاریخی و فرهنگی جایگاه ویژهای دارد. در واقعه عاشورا هم به بانویی بهنام اموهب برمیخوریم که بهواقع، شهید عظیم الشأن را فقط با نام مادر میشناسیم. «به سفارش مادرم» کتابی است از همین سنخ که توصیه مادرانه را همراه خود دارد.
نویسنده در روایتی که ارائه میدهد با یک مخاطب روبهروست و آن مادر است. او هر چه را میبیند برای مادرش تعریف میکند و همین امر لحنی صمیمی و پر از مهربانی به همراه میآورد. راوی اثر احسان حسینینسب، مادرش را همه جا حی و حاضر میبیند و از آنجا که رابطه فرزند و مادر بسیار صمیمی و نزدیک است، لذا زبان و نثر کتاب برای خواننده جاذبه پیدا میکند.
آنچه برای نویسنده در سفرش به کربلا و نجف در ایام محرم، مهم بوده شخصیتهای گوناگونی است که در مسیر سفر آنها را دیده. به همین جهت کتاب شخصیتمحور است و آنها به ایفای نقش میپردازند. او از زن، شوهر و فرزندانشان که پا در راه گذاشتهاند سخن میگوید، از کسانی که در میدان نبرد با داعش جنگیدهاند، از مردانی که در دوران صدام از جنگ گریختهاند تا دربرابر ایرانیان قرار نگیرند، از ابوحیفای پیرمرد که برای سفر به ویلچر نیاز دارد اما در فرغون مینشیند، از ایرانیانی چون محمد که راننده بوده و حالا پیرمردی شده، از مردمی که از ملیتهای مختلف آمدهاند و بر دوششان پرچم کشورشان دیده میشود؛ پرچمهای امریکا، آرژانتین، آذربایجان و...
یکی از شخصیتهایی که راوی از آنها میگوید ذاکر گسنوف است که از روس آمده. او قبلاً مسیحی بوده و با مطالعه زندگی امامحسین(ع) مسلمان و شیعه شده. ذاکر فرمانده پلیس مسکو است و اینکه چنین فردی پا در راه میگذارد و همچون هزاران نفر دیگر برای اربعین به کربلا میآید خود اهمیت فراوان دارد. ص ۹ و ۲۳۸، همچنانکه قسیمجی، که همراه زن و آسیستانش آمده، اهل پاکستان است.(ص۴۶)
نویسنده با بسیاری از کسانی که از آنها سخن گفته، به گفتوگو نشسته و از خلال این گفتوگوها، عقاید، باورها و ارزشهایی را که آنها داشتهاند نشان میدهد. از نگاه سیاسی آنها تا نگاهشان به انسان و هستی، موضوعاتی است که در صحبتهایی که ردوبدل میشود، میتوان دید.
در همان حال نویسنده خود، صاحب موضع است. او همچون بسیاری از نویسندگان که خود را موظف میبینند دربرابر حوادث بیطرف باشند، بیطرف نیست. دربرابر داعش و امریکا و واقعه کربلا و زائران و... موضع روشنی میگیرد. او حتی درباره ایستبازرسیهایی که در ایران انجام میشود صاحب موضع است! (ص۲و۱۲۱)
علاوه بر این نویسنده، شخصیتهایی را که در مسیر میبیند بهانهای میکند تا از افرادی بگوید که در اطراف او بودهاند و زندگیاش را ساختهاند؛ از دایی، نانوا و... با اینکه کتاب شخصیتمحور است اما این گونه نیست که از توصیف راه و مراسم و کربلا و موکبها کاملاً بهدور باشد، مثلاً در ص۱۴۰ وقتی از جمعیت مینویسد، توصیف قابلتوجهی ارائه میدهد. ویژگی مهم دیگر کتاب، عکسهای آن است. عکس، نقشی مهم در این کتاب ایفا میکند.
این عکسها که همچون متن، بیشتر شخصیتمحورند چهرهها و هیأت و پوششی را نشان میدهند که گویای روحیات و باورهای فرد است.
درمجموع باید گفت، کتاب «به سفارش مادرم» یک ناداستان است به این معنا که زندگی و ماجرایی را که واقعیت دارد و از تخیل برنخاسته، روایت کرده است. «به سفارش مادرم» از ناداستانهای خوشفرم و جدی اینروزهاست.
یکی از نکات مهم درباره کتاب روش روایت یا ژانری است که انتخاب شده. این قالب برای چنین روایتی بسیار مناسب است و اینکه قالب رمان بگیرد مشخص نیست بتواند چنین تأثیرگذاریای داشته باشد. سبکی که برای این کتاب درنظر گرفته شده، سبک ناداستان است که امروزه در جامعه ما در مسیر رشد است و حیف است این کتاب قالب دیگری به خود بگیرد.
یادم میآید زمانی با استاد چکناواریان که رهبر نخستین سمفونی آیینی، عاشورایی بهنام خسوف بود گفت و شنودی داشتم. او گفت که معلوم نیست چرا اینروزها همه بهدنبال ساخت سمفونی هستند، انگار موسیقی فقط یک شکل دارد و آن هم سمفونی است و این در حالی است که بسیاری از پدیدهها و رویدادها زبان موسیقایی خودشان را دارند و بهتر است شکل دیگری برایش در نظر گرفت.
سخن استاد چکناواریان را درباره این کتاب هم باید گوشزد کرد؛ ادبیات فقط در رمان خلاصه نمیشود و بهتر است شیوهها و روشهای دیگر را برای منظورهای گوناگون به کار گرفت. این کتاب میتواند در همین شکل و شیوه کامل شود. درست مانند تابلوی ظهر عاشورای استاد فرشچیان، که طرح اولیه آن در آن روز جان گرفت و رفتهرفته به روی بوم آمد و به اثری ماندگار تبدیل شد.
محسن هاشمی رفسنجانی گزینه واقعی مدیریت شهر تهران
نعمت احمدی در آرمان نوشت:
ظاهرا استدلال جامعه حقوقی که بر این باورند قانون منع اشتغال بازنشستگان شامل حال کسانی که با قوانین خاص و رأی مستقیم نمایندگان مردم انتخاب میشوند، کارساز نبوده و اداره شهر و پست شهرداری را در بن بست حقوقی قرار دادهاند والا کیست که نداند مثلا انتخاب شهردار تهران به مدت چهار سال قبل از الزامی شدن قانون منع بهکارگیری بازنشستگان حداقل شامل حال شهردارانی که هنوز دوره چهار ساله انتخاب آنان سپری نشده است، نمیشود؟ مثلا اگر نمایندگان مجلس که حداکثر سن مجاز شرکت آنان در انتخابات ۷۵ سال است، در ۷۴ سالگی ثبت نام کرده و با رأی مستقیم مردم انتخاب شده باشد، یکسال بعد که به ۷۵ سالگی رسیده است باید به این ادعا که سن ۷۵ سالگی پایان دوره شرکت در انتخابات است او را از نمایندگی منع کرد.
به هر صورت حال که شهر تهران میرود در فرصت کمی که از آغاز به کار شورای پنجم گذشته است، سومین شهردار انتخابی خود را رونمایی کند، باید دنبال بهترین گزینهای باشیم که کلید اداره شهر تهران را به وی بسپاریم. وقتی اعضای شورای پنجم به بهانه میثاقنامه بین خود درصدد برآمدند که فردی غیر از اعضای منتخب شورا را به شهرداری انتخاب کنند، نگارنده که بر این باور بوده و هستم که رأی مردم به آقای مهندس محسن هاشمی درواقع رأی به شهردار شدن ایشان بود.
زیرا آقای مهندس محسن هاشمی در دوره قبل هم آمادگی خود را برای اداره شهر تهران اعلام کرده بود و اعضای شورای چهارم بر این باور بوده و هستند که بهترین و کاملترین برنامه برای اداره شهر تهران همان برنامهای بود که آقای هاشمی ارائه کردند. همه میدانیم در آن زمان چه اتفاقی افتاد که با اختلاف یک رأی پرحاشیه و گفتوگو، آقایمهندس هاشمی تهرانیان را از مدیریت خوب خود محروم دید.
نگاه آقای مهندس هاشمی در مورد اداره شهر تهران به دو بخش، برابر برنامه مدونی که به اعضای شورای چهارم ارائه کرده، تقسیم میشود: نخست، سرو سامان دادن به بافت فرسوده شهر تهران که آسیبپذیرترین بخش شهر است و اگر خدای ناکرده زلزلهای ولو با درجه ریشتر کم در سرزمین زلزلهخیز ایران که تهران روی گسلهای فعال قرار دارد به وقوع بپیوندد، کمک به ساکنان مرکزی شهر که در واقع بافت کهنه و باقیمانده از دوره پهلوی و قاجاریهاست، امری محال است.
کوچههای تنگ و باریک و ساختمانهای خشت و گلی، بافت فرسوده مرکزی از نگاه تیزبین آقای مهندس هاشمی دور نمانده است. ایشان بر این باور است که باید فکری به حال بافت فرسوده مرکزی شهر تهران کرد و با دیدی کلان به نوسازی این بخش از شهر پرداخت. باغهای شمیران و نواحی شمالی شهر تهران که شش تنفسی این شهر است، مدتهاست اسیر ساختمانسازی بیرویه شدهاند. کافی است از ارتفاعات شمالی تهران نیم نگاهی به فضای سبز مناطق شمالی که روزگاری نه چندان دور به جنگلی طبیعی شبیه بود، بیندازیم و از باب مقایسه اگر عکسی از سالها قبل از این نواحی داشته باشیم به ستمی که بر شهر تهران رفته است، پی خواهیم برد.
بافت فرسوده شهر تهران میتواند با ساخت و ساز برنامهریزی شده، چرخ فعالیت اقتصادی را در تهران به حرکت درآورد. میلیونها متر زمین بافت فرسوده شهر با حمایت و کمک شهرداری تهران میتواند به کانون توسعه و اشتغال درون شهری تبدیل شود. باید هزینه ساخت و ساز در شمال شهر و در باغهای اندک باقیمانده از گذشته را به حدی بالا برد که ساخت وساز در این نواحی مقرون به صرفه نباشد.
شاکله برنامه آقای مهندس هاشمی برای اداره شهر تهران حذف بافت فرسوده و زیباسازی تهران در این بخش از شهر است. کاری که اکثر کشورهایی که شرایطی همانند تهران را دارند در برنامه خود لحاظ کرده و رونق شهری را برای پایتخت و دیگر شهرهای کهن به ارمغان آوردهاند. یک لحظه فکر کنیم! شهرداری که اداره شهر تهران را برعهده دارد که درصدد حذف بافت فرسوده شهر و احداث ساختمانهای زیبا به جای بافت فرسوده شهری باشد.
چه اتفاقی خواهد افتاد و رونق به این شهر بازخواهد گشت. دومین برنامه آقای مهندس محسن هاشمی بر محوریت رفت و آمد ساکنان تهران که مرکز ثقل فعالیتهای سیاسی و تجاری و اقتصادی کل کشوراست، قرار دارد. ایشان به مدت نزدیک به ۲۰ سال از مدیران ارشد شهرداری تهران هستند. روزی که مهندس هاشمی به مدیرعاملی متروی تهران منصوب شد، تهرانی بیدفاع در هجوم اتومبیلها در حسرت سوت اولین قطار زیرزمینی شهری بود.
کسی باور نمیکرد تهران با شیب بالایی که بین شمال و جنوب و مشرق و مغرب خود قرار دارد، بتواند خطوط متروی خود را احداث کند. تهران از بههم پیوستن دهها روستا و آبادی شکل گرفته است. در گذشته آب شرب مردم تهران از همین قناتها تامین میشد و امروزه با انسداد دهانه قنوات پراکنده در شهر تهران، هرازگاهی شاهد فروکش کردن و ریزش زمین در ساخت و ساز تونلهای مترو هستیم.
دستاندرکاران متروی تهران میدانند که احداث یکی از خطوط مترو به قدری مشکل و تکنیکی بود که یکی از شرکتهای چینی با پیشنهادی که برای مدیران متروی تهران قابل قبول نبود، آمادگی احداث آن خط را اعلام کرده بود. آقای مهندس هاشمی با توجه به منابع مالی مترو و عدم توان پرداخت وجه مورد درخواست شرکت چینی از مهندسین داخلی درخواست میکند که به صورت جهادی این بخش از خط مترو که مورد نظر شرکت چینیها بود را برعهده بگیرند و عملیات احداث توسط مهندسین ایرانی شروع و در بازه زمانی مناسب به بهرهبرداری میرسد.
اینجاست که مدیران چینی اقرار میکنند؛ فکر نمیکردند مهندسین ایرانی با ابزار و وسایلی که در کارگاههای خود دارند قادر به انجام این پروژه باشند و حال که طرف ایرانی توانسته به نحو احسن کار را به سرانجام برساند، اعتراف و اقرار میکنند که مهندسین ایرانی قادر به انجام پروژههایی بیش از این و مشکلتر از این خواهند بود.
نگاه آقای مهندس هاشمی به رفت و آمد در شهر تهران، نگاه کارشناسانه و توام با واقعیت است و کشف این واقعیت در مدیریت ۱۷ ساله ایشان بر شرکت مترو میسر شده است. تهران به عنوان نخستین پایتخت خاورمیانهای توانست در سایه مدیریت آقای مهندس هاشمی صاحب مترو بشود و اگر دیگرانی که نمیخواستند شاهد موفقیتهای آقای مهندس هاشمی باشند، او را کمک میکردند، هم اکنون ناوگان شهری تهران در بخش مترو سراسر شهر تهران را پوشش داده بود.
فراموش نمیکنیم که آقای احمدینژاد بهرغم قانونی که نمایندگان مجلس آن را تصویب و مبلغ دو میلیارد دلار برای توسعه متروی تهران با معرفی منابع ارزی آن در نظر گرفتند، با پرداخت این مبلغ به شرکت متروی تهران مخالفت کرد و اگر در آن دوره احمدینژاد با مهندس محسن هاشمی به جای رقابت، رفاقت مینمود، شهر تهران با فهرست بهای آن سالها امروزه صاحب طولانیترین خط مترو بود. مهندس هاشمی دارای برنامهای مدون و قابل اجرا در اداره شهر تهران است. با تاسف آن رأی سمت و سوداری که مانع انتخاب آقای هاشمی شد و برای سومین بار آقای قالیباف را بهرغم ممنوعیت قانونی بر کرسی شهرداری تهران تصویب کرد در پیشگاه تاریخ محکوم به پاسخگویی خواهد بود.
اما تهران این شهر بی دفاع چهار سال از توان و خدمت و مدیریت یکی از مدیران خود محروم شد. این بار اشتباه نکنیم. ردای شهرداری بر تن آقای مهندس هاشمی دوخته شده است. مدیری موفق که سوابق مدیریت او سوت هر لحظهای قطارهای زیرزمینی که روزانه چندین میلیون نفر را جابهجایی میکند. مدیری که درد ترافیک را خوب میفهمد. مدیری که کمترین حاشیه را که تا هم اکنون بهرغم اینکه یادگار حضرت آیتا... هاشمی رفسنجانیاست، داشته و در مدتی که ریاست شورای شهر را برعهده دارد، نشان داده که میوه به ثمر رسیده مدیریت فراجناحی آیتا... هاشمی رفسنجانی در عملکرد فرزند ایشان، هدیه به مردم تهران است. دوره آزمون و خطا گذشته است.
تهران بعد از ثبات ۱۲ سالهای که مدیریت قالیباف با همه اما و اگرهای خود به یادگار گذاشته در موج موج تغییر شهرداران به روزمرگی افتادهاند. مدیری لایق مانند محسن هاشمی را به شهرداری تهران منصوب کنیم که قادر باشد سکوت و سکون ایام مدیریتی شهر تهران را به غوغای ساخت و ساز بافت فرسوده و حرکت سریع قطار مترو در خطوط موجود و گسترش خطوط باقیمانده از نقشه نهایی متروی تهران تبدیل کنیم و مهمتر اینکه آقای مهدی چمران، اولین عضو علی البدل شورای شهر تهران با رفتن آقای مهندس هاشمی از شورا، مجددا وارد شورا بشوند تا پاسخگوی اعمال سه دوره ریاست خود در شورای شهر تهران که خروجی آن هوای آلوده و گره کور ترافیک خسته کننده شهر باشد و مهمتر از آن شهرفروشی که یادگار مدیریت آقای قالیباف است را به ساخت و ساز بافت فرسوده تبدیل کنیم. کاش آیتا... هاشمی رفسنجانی در قید حیات بودند و اقبال مردم تهران که قدرشناسانه رأی اولیه خود را به فرزند برومند ایشان دادهاند و رأی اعضای شورای پنجم به مدیریت آقای محسن هاشمی برای تصدی پست شهرداری را شاهد باشد. انشاءا...