به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، علی بیطرفان در تاریخ ۲۳ مهرماه ۱۳۳۲ در شهر قم متولد شد؛ ایشان هم از الطاف خداوند بود که او را پس از چندین فرزند که قبل از رسیدن به حد رشد از دنیا میرفتند، به پدر و مادرش اعطا فرمود.
با پایان تحصیلات متوسطه و خدمت سربازی، در سال ۵۳ به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در دبستان امیرکبیر به تدریس مشغول شد. شهید گرانقدر همزمان با کار معلمی به تحصیل در مقطع کارشناسی پرداخت و در سال ۵۷ موفق به اخذ کارشناسی حقوق از دانشگاه تهران شد و در همان سال به معاونت مدرسه راهنمای امیرکبیر منصوب شد.
وی با پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان معلم راهنما و سپس نماینده آموزش و پرورش در بخش خلجستان مشغول به کار شد. در سال ۶۲ با سمت معاون اداری مالی در اداره مرکزی آموزش و پرورش قم اشتغال یافت و سپس مسؤولیت آموزش و پرورش منطقه ۲ قم را به عهده گرفت و تا زمان شهادت در این سمت باقی بود.
شهید بیطرفان علیرغم مسؤولیتهایی که در شهر داشت در چهار نوبت در سالهای ۶۱، ۶۳، ۶۴، ۶۵ در جبههها حضور یافت و سرانجام در تاریخ ۲۳ دیماه در منطقه شلمچه به آرزوی دیرینه خود رسید و توفیق شهادت در راه خداوند را کسب کرد.
علیرضا ماهینی در سال ۱۳۳۵ در یکی از محلات جنوبی بوشهر، چشم به جهان گشود، پس از گذراندن دورههای دبستان و راهنمایی از هنرستان حاج جاسم بوشهری موفق به اخذ دیپلم فنی شد. چون دارای بالاترین معدل کتبی دبیرستان در سطح بوشهر بود، بدون کنکور در دانشگاه علم و صنعت تهران پذیرفته شد؛ با این حال به علت فعالیتهای سیاسی مستمر از ادامه تحصیل وی در دانشگاه ممانعت به عمل آمد؛ ولی در نهایت در دانشسرای عالی ایرانمهر تهران، در رشته الکتروتکنیک، تحصیلات عالی خود را پایان داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدت زمان کوتاهی در کسوت مقدس معلمی، در دبیرستان سعادت و هنرستان حاج جاسم بوشهری، به تدریس مشغول شد. وی پیشبرد اهداف اسلامی خویش را بر سه اصل بنا گذاشته بود: دوستان را به اتحاد فرامیخواند و دسته میانی یا افراد بیتفاوت را جذب میکرد، ولی دشمنان سیاسی واقعی را مطرود میساخت.
با شروع جنگ تحمیلی به دلیل شایستگی، در معیت شهید دکتر چمران به فرماندهی گردانهای مجرب عملیاتی انتخاب شد. با شهادت دکتر چمران، فرماندهی بخشی از ستاد جنگهای نامنظم منطقه جنوب را در اختیار گرفت. سرانجام در تنگه چزابه با تمام نفرات خویش در برابر گارد ملی عراق، مردانه تا پای جان ایستاد و به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید:
مادر عزیز و مهربانم، الان که دارم این چند کلمه را برایت مینویسم، سخت مشتاق دیدنت هستم. دلم خیلی برایت تنگ شده، ولی چه کنم که این واجبتر است. از اینکه نتوانستهام برای تو فرزند خوبی باشم جداً از تو میخواهم که مرا ببخشی. هیچ به فکر من مباش. اگر شهید شدم، افتخار کن. به این افتخار کن که توانستی فرزندی بزرگ کنی تا در راه احیای کلمه اسلام و حفظ دین خدا شهید شود. به حرفهای امام که از رادیو و تلویزیون پخش میشود، خوب گوش کن، و حرفهایش را در زندگی سرمشق عملت قرار بده.
نورالله کاظمیان در یکم مرداد ۱۳۳۱ در روستای رادکان از توابع شهرستان چناران متولد شد. قبل از دبستان به مکتبخانه رفت و قرآن را فراگرفت و از کودکی به ورزش علاقه داشت. وی در تیمهای منتخب آموزشگاهها در رشتههای مختلف ورزشی حضوری فعال داشت. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۴ به سربازی رفت. پس از دوران سربازی در کسوت مربی ورزش به خدمت آموزش و پرورش درآمد. در بنیانگذاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مشهد مقدس نقش مؤثری داشت و یکی از بازوهای پرتوان سپاه بود.
برای اولینبار در ۲۷ سالگی به جبهه اعزام شد. در آغاز جنگ با عنوان شکارچی تانک معروف بود. سمتهای مختلف از جمله معاونت تربیت معلم، مسؤول تربیت بدنی آموزشگاههای ناحیه ۳ مشهد با حفظ سمت و معاونت ستاد پشتیبانی جنگ را در آموزش و پرورش خراسان عهدهدار شد.
مدتی نیز فرماندهی سپاه مستقر در حرم مطهر امام رضا(ع) را به عهده داشت. در آموزش و پرورش با عنوان معاونت جنگ، فعالیت زیادی در خصوص جذب و اعزام نیرو به منطقه داشت. او تابع محض ولایت بود، آنچه را که ولایت ترسیم میکرد پیرو بیچون و چرای آن بود.
وقتی برادرش علیرضا شهید شد، نورالله در منطقه بود، برای انتقال پیکر علیرضا به محور عملیاتی رفت و پیکر وی را به مشهد انتقال داد. شهید نورالله در منطقه علمیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه شکم، به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در صحن آزادی در حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
وصیتنامه:
خدا را شکر میکنم بر آنچه داد و آنچه گرفت. ما همه امانت خداییم بر روی زمین. معبودا، به لطف و کرمت بستهام، بر ما رحم کن و ما را لحظهای به خود وامگذار.
انتهای پیام/