مشکل آموزش و پرورش ساختار است یا زیرساخت؟!

به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، باقر امیری کارشناس آموزش و پرورش، یادداشت‌هایی را درباره تحول در آموزش و پرورش در اختیار این خبرگزاری قرار داده است که در بخش نخست آن آمده است: بی شک یکی از مهم‌ترین عوامل پیشرفت هر جامعه، آموزش و پرورش آن جامعه است و تجربه نشان داده است که چگونگی وضعیت آموزش و پرورش در کشورهای مختلف، داستان رشد و انحطاط هر کشور در طول حیات تاریخی آنهاست. جامعه‌ای پیشرفته است که سیستم آموزشی پیشرفته و مترقی داشته باشد و برعکس قومی منحط و یا دچار رکود است که دارای نظام آموزشی عقب مانده و راکد باشد و این نکته قابل تعمیمی است که در مورد ابعاد مختلف و در همه زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی مذهبی و اخلاقی و در رابطه با کلیه جوامع انسانی صادق است.

در رویارویی با بسیاری از چالش‌های بالقوه آینده، سیستم آموزشی به عنوان سرمایه‌ای ضروری در تلاش برای تحقق یافتن اهداف مربوط به توسعه، تلقی می‌گردد و مهم ترین ابزار موجود برای پیشبرد و واقعیت بخشیدن به آرمان‌های هر ملت می‌باشد.

چهره دنیای امروز حکایت از تأثیر سیستم‌های تعلیم و تربیت دارد و آینه تمام نمای طریقه عملکرد نظام‌های آموزش می‌باشد. در طول تسریع تحول، مطالعه راه و رسم کشورهایی که در این زمینه، اقدامات مثبتی داشته‌اند و پیش کسوت بوده‌اند، مفید و مؤثر است. البته این امر بدان شرط مفید خواهد بود که اندیشه‌ها و آرمان‌های مؤید و ارزیابی شده خویشتن فراموش نشود. 

مهم‌ترین چالش آموزش و پرورش در هزاره سوم، سیاست تغییر و تحول است. تبدیل نظام آموزشی فعلی به آموزش و پرورش کارآمد، تاثیرگذار و موثر به همان اندازه که مهم است، بلکه ضرورت دارد یک تحول اجتماعی دامنه دار و در حقیقت تغییر در نگاه یک جامعه به آموزش و پرورش صورت گیرد. (http://iranelearn.com).

خاستگاه زمانی تحولات در آموزش و پرورش 

خاستگاه زمانی تحولات در آموزش و پرورش  به دو رویداد مهم تاریخی بر می‌­گردد: یکی زنگ خطر بحران جهانی در فرانسه در سال 1968، که برخاسته از نهضت فکری ریشه‌­داری بود که نظام آموزشی موجود را زیر سؤال برد. این رخداد که به «رویداد ماه مه» معروف است، برخاسته از دانشگاه‌­ها، دبیرستان‌­ها و به ­طور کلی اشتغال­‌های فکری فردی و اجتماعی تمامی افرادی بود که به نحوی وابسته به آموزش و پرورش بودند، یا نظام آموزشی آن زمان سرنوشت ناخرسندی برای آنها رقم زده بود.

این نهضت و شورش در واقع عصیانی بود که نسل جوان فرانسه بر علیه نظام آموزشی بر پا کرد. نارضایتی عمده از آنجا سرچشمه می‌­گرفت که استادان دانشگاه در سال 1959 پیشنهادهای مختلفی برای تغییر نظام آموزشی به وزیران آموزش و پرورش داده بودند، اما مورد تصویب قرار نگرفته بود. به ­دنبال آن دانش­‌آموزان جزوه­‌ای با عنوان «دانش‌­آموزان دبیرستانی حرفی برای گفتن دارند» منتشر کردند و مصرّانه خواستار مشارکت در تصمیم‌گیری‌­ها، برنامه‌­ریزی‌­ها و فعالیت‌­های اداره مدرسه شدند. دولت فرانسه که تهدید به سقوط شده بود، پس از برقراری نظم و قانون، اعتراف کرد که تمرکز در آموزش و پرورش سدی در برابر پیشرفت شده و لذا بدون توجه به نیازهای موجود و رقابت‌­های بین­‌المللی به راه خود ادامه می‌­دهد. وی سپس قوانین جدیدی را برای اصلاح آموزش و پرورش وضع کرد(رؤوف، 1379: 73).

دومین رویداد، اجلاس کمیسیون ملی آمریکا برای اعتلای آموزش و پرورش بود که در سال 1981 برگزار و منجر به گزارش تکان دهنده‌­ای گردید که در سال 1983 با عنوان «ملتی در معرض خطر» انتشار یافت. گزارش مزبور پس از بیان بررسی‌­ها و اعلام نشانه‌­های خطر، به مسؤولان آموزش و پرورش کشور هشدار داده و آنها را موظف می­‌کرد که برای رفع نارسایی‌­ها به چاره­‌جویی بپردازند.

«آموزش و پرورش بعد از دهه 60 میلادی گسترش بی­‌سابقه‌­ای پیدا کرده به‌­طوری که طی 15 سال تعداد دانش‌آموزان جهان بیش از70 درصد، تعداد معلمان بیش از 100 درصد و تعداد بزرگسالانی که می‌توانستند بخوانند و بنویسند بیش از 30 درصد افزایش ­یافته است»(یونسکو، 1984).

در دهه آخر قرن بیستم، جهانیان دریافتند که آموزش و پرورش نمی­‌تواند و نباید از واقعیت‌­های زندگی دور بماند. این موضوع ورد زبان­‌ها شد و سرانجام نظام آموزشی تازه­‌ای را پی­‌ریخت و معلم را در پایه و شالوده خود قرار داد. از آن به بعد در گیرودار دگرگونی‌­های محتوایی برنامه‌­ها و نوآوری‌های آموزشی نقش معلم عمده‌­ترین موضوعی بود که بیشترین توجه را به ­خود جلب می­‌کرد.

به ­دنبال این موضوع در نوامبر 1980 یک گروه بین‌المللی متشکل از شخصیت­‌های علمی، آموزشی و فرهنگی 20 کشور از جمله دانمارک، چین، مجارستان، شوروی سابق، مکزیک، تایلند، فرانسه، یوگسلاوی، هند، برزیل، آمریکا و... به­عنوان مشاور دبیرخانه یونسکو در پاریس گردهم آمدند و موضوعات اساسی آموزشی را مورد بررسی قرار دادند. پس از آن دومین گردهمایی بین­‌المللی تفکر درباره آینده آموزش و پرورش در دسامبر 1981 در پاریس تشکیل شد و به جمع‌­بندی و نتیجه‌­گیری از کوشش­‌های به‌عمل آمده پرداخت.

نتایج دومین گردهمایی بین‌­المللی تفکر درباره آینده آموزش و پرورش دسامبر 1981 پاریس، عبارت بودند از:

1-اهمیت دادن به نقش معلم و طولانی کردن مدت کارآموزی و بازآموزی تربیت معلم؛

2- گسترش کمی و کیفی تربیت معلم متناسب با رشد و گسترش آموزش و پرورش؛

3- تحول در برنامه­‌های آموزشی، محتوای کتاب‌­های درسی و اضافه شدن منابع دانش و اطلاعات از قبیل: روزنامه­‌ها، کتابخانه‌­ها، موزه‌­ها، فیلم، برنامه‌­های رادیویی و تلویزیونی، تئاتر، رایانه و میکرو الکترونیک و...». (یونسکو، 1984)

همه اقدامات به ­عمل آمده سبب پیوند آشکارتر و ضروری‌­تر آموزش و پرورش با جامعه، اقتصاد، علم و فناوری، فرهنگ، و نیز با دنیای خارج از مرزها، گردید تا با جهت‌­گیری صحیح به سوی استعدادهای فردی سازگاری‌های بیشتری پیدا کند. در نتیجه در برنامه­‌های آموزش علوم، در کشورهای پیشرفته تا دگرگونی‌های علمی بیشتری توصیف و به­ کار گرفته شدند.

وظایف و مسؤولیت‌های دولت درباره آموزش و پرورش

1- تعلیم و تربیت یک حق طبیعی برای همه افراد جامعه بوده و دولت‌ها موظفند این حق قانونی را برای افراد جامعه فراهم نمایند.

2- سرمایه‌گذاری در توسعه کمّی و کیفی آموزش و پرورش برای برخورداری شهروندان از زندگی بهتر

3- حمایت و دفاع از حق خانواده در تعلیم و تربیت فرزندان خود؛ نظارت و جلوگیری از بروز انحراف اخلاقی و اختلال اجتماعی در جامعه

4- رفع تبعیض و ایجاد عدالت آموزشی در برخورداری از آموزش و پرورش

5- سیاست گذاری و برنامه ریزی آموزش و پرورش

6- اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش

7- فراهم کردن زمینه مشارک مردم در آموزش و پرورش

عمده ترین معضل‌های نظام آموزشی

نظام آموزشی دستخوش سه معضل است که باید با آنها مبارزه کرد: فراوانی اطلاعات، واپس‌گرایی و عدم تناسب.

بر خلاف گذشته آموزش و پرورش امروز و آینده به معنای فرایند دائمی یادگیری توسط هر انسان و هر جامعه است. یکی از اهداف تازه آموزش و پرورش یادگیری تغییر است. کسب دانش، پرورش هوش، استعداد، شناخت خود و آگاهی از موهب‌ت­ها و استعدادهای خویش، به کار انداختن قوای ذهنی خلاق و پر تخیل، غلبه بر انگیزه‌های نامطلوب و ویرانگر، ایفای نقش مسؤولانه و... از جمله هدف‌­های آموزش و پرورش نوین است. (کینگ و اشنایدر، 1990)

در تعیین استراتژی حرکت آموزش و پرورش، باید به­‌دنبال یافتن راه­‌هایی برای ایجاد ساختارهای اجرایی مردم‌سالار و جلب مشارکت عمومی و استفاده از همه قابلیت‌­ها و امکانات جامعه و افزایش ظرفیت­‌ها بود تا زمینه‌ای فراهم شود که تمام نخبگان فکری و اندیشمندان و صاحبنظران مسائل فرهنگی و سیاسی خود را در امر تعلیم و تربیت و در نظام آموزشی کشور سهیم بدانند. در چنین سیستمی کلیه عناصر تأثیرگذار در جامعه برای ایجاد یک محیط برانگیزاننده و بالنده در جهت تحقق اهداف و برنامه‌های آموزش و پرورش کار می‌کنند و به منظور بهتر بودن و بهتر شدن و ارائه خدمات آموزشی باکیفیتی برتر، مشارکت فعال دارند.

عوامل موثر در آموزش و پرورش

آموزش و پرورش به لحاظ نوع کار و مکانیزم اثرگذاری آن بر بنیاد جامعه، برنامه‌ریزی‌ها و تصمیمات آن خیلی سریع مورد قضاوت افکار عمومی، بازنگری جامعه و تجزیه و تحلیل نخبگان و اندیشمندان قرار می‌گیرد به همین خاطر مسؤولان تصمیم‌ساز در آموزش و پرورش باید با شناسایی و تبیین ارتباط ارگانیک موجود بین عوامل، شرایط و زمینه‌های تأثیرگذاری بر برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و آموزشی و کنترل کارآمد برنامه‌ها، مواظب بازخورد فعالیت‌ها و تصمیم‌گیری‌­های خود باشند و هرگونه طرح و برنامه را با محک دیدگاه­‌های صاحبان فکر و اندیشه سنجش و ارزیابی نمایند.

تا زمانی که خط‌مشی‌ها و برنامه‌ریزی‌­ها متکی بر ارزشیابی و ارزیابی نظام‌یافته نباشد و برنامه‌ها با دور تند بازنگری نشده و کیفیت برنامه‌ریزی‌­ها کنترل نشود نه فقط موجب پیشرفت نمی‌گردد بلکه در برابر خیلی از واقعیت‌های موجود در جامعه و حتی نوآوری­‌های علمی و فنی و باورهای نوین مقاومت می‌کند.

1- با توجه به نقش مؤثر آموزش و پرروش در تربیت شهروند فعال، باید گفت که عدم معیارهای صحیح در انتخاب افراد فرهنگی و وجود روش­‌های فرسوده نقش به‌­سزایی در به­ وجود آوردن شرایط نامطلوب در ساختار آموزش و پرروش ایفا کرده و می‌کند. در جایی که باید فرهیخته‌­ترین افراد به ­کار گرفته شوند، برعکس عمل می‌شود. چرا که صرف داشتن یک مدرک فرد را قادر نمی‌­سازد که بتواند معلم باشد. لذا همانطوری ­که برخی کشورهای پیشرفته از جمله آمریکا برای مقاطع آموزشی خود، افرادی با مدرک دکترا استخدام می‌کنند، انجام اصلاحات اساسی در آموزش و پرورش ایران نیز نیاز به پیوند اساسی دانشگاه‌­ها و آموزش و پرورش دارد؛ در غیر این صورت نمی‌­توان امید داشت که توسعه در جامعه ما معنای واقعی خود را پیدا کند.

2- تمام فعالیت‌­ها در بن‌­بستی نوین به ­نام روش معلم، گرفتار می‌­شود، تا معلمان نیاز به تغییر روش را حس نکرده و به روش‌­های نوین یاددهی- یادگیری بی‌­توجه باشند فعالیت‌­ها خنثی شده و عقیم خواهد ماند. پس بایستی ابتدا با تأکید بر تغییر نقش معلم از دانای کل به راهنمایی که خود احتیاج به آموزش دارد و سپس آموزش روش‌­های نوین تدریس، درگیر نمودن معلمان در محیط ­های واقعی و نظارت بر فعالیت‌­ها در کلیه دوره‌های تحصیلی، اقدام نمود.

3- با توجه به مطالب فوق، رسیدگی به وضع معیشتی معلمان و ایجاد جاذبه‌های شغلی برای این حرفه، محوری‌ترین نکته‌ای است که می‌تواند نارسایی‌های جانبی را بازسازی کند. زیرا که دیوارهای بنای عظیم آموزش که با مصالحی همچون برنامه‌ریزی آموزشی، برنامه‌ریزی درسی، خلق روش‌های نو در تدریس، فراهم‌سازی امکانات و تجهیزات و فضاسازی لازم و... ساخته می‌شوند هرچند اصولی، دقیق و حساب‌شده باشند اما در برابر وضعیت نامناسب زندگی اجتماعی معلمان مقاوم نخواهد بود.

4- تربیت نقش عمده‌ای در اصلاحات بازی می‌­کند. تربیت با مبنای عمل و رعایت حقوق دیگران از حدود سه‌سالگی آغاز می‌­شود. بر همین اساس تربیت فرد مقدم بر تربیت جمع است. بنابراین آموزش و پرورش باید با برنامه‌ریزی دقیق و منسجم به تربیت صحیح افراد در راستای دستیابی به معیارهایی چون اخلاقیات، دانش و معرفت، درک، بینش و مهارت­‌ها گام بردارد. چرا که معیارهای آموزش جهانی نیز چنین می‌­باشد. بنابر این با توجه به این معیارها آموزش و پرورش وظیفه دارد دانش­‌آموزان را برای شهروندی جامعه جهانی آماده کند.

تنها درک و فراگیری تاریخ، فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی کشور بومی کافی نیست، بلکه مطالعه و بررسی تاریخ، فرهنگ و زبان جهان و کسب اطلاع از بازارهای جهانی، دانش‌آموزان را در مسیر شهروندگرایی جهانی سوق می‌دهد.

5- تقویت باورهای دینی، فرهنگی و اجتماعی باعث می‌­شود که فرد از خود تعریف مشخصی داشته باشد. بنابراین آموزش و پرورش باید هویت دینی و ملی انسان­‌های جامعه ایران را ارتقا بخشد، آن هم به شکلی که آنها به مسلمان بودن و ایرانی بودن خود افتخار کنند.

6- دستگاه­‌ها و سیستم­‌های مختلف آموزشی و فرهنگی اعم از دولتی، نمونه مردمی و غیرانتفاعی هر کدام راه خود را می‌­روند و فاقد یک برنامه ریزی کلان و منسجم هستند. لذا اولین ضرورت در آموزش و پرورش، نظم بخشیدن به این نوع رفتارهاست که به­ نظر می­‌رسد ایجاد هسته‌هایی که بتواند تحول در نظام آموزشی را با توجه به تجارب کشورهای موفق مورد ارزشیابی قرار دهد، مورد نیاز است.

7- آموزش و پرورش باید امری تأثیرگذار، فراگیر و تعهدی مادام العمرتلقی شود. یادگیری در دنیایی که فناوری به­ سرعت در حال تغییر است، ایجاب می‌کند که آموزش بیش از توجه به موضوع یک رشته علمی، استعدادها و ظرفیت‌­های گوناگون یادگیری را در دانش‌آموزان تقویت کند.

8- آموزش و پرورش باید با مراحل رشد دانش آموزان، یعنی درست به هنگام و در زمان لازم شکل گیرد. دسترسی به آن در همه‌جا، خواه در خانه، خواه از طریق اینترنت و یا رسانه‌­های جمعی و کلاس­‌های درس آسان باشد. نهادهای آموزشی سازمان­‌های حرفه‌­ای و رسانه­‌های گروهی تمهیدات و تسهیلات آموزش مداوم را فراهم کنند.

9- آموزش و پرورش باید به تفکر انتقادی، ارتباطات اثربخش و روش حل مسئله توجه کرده، تنها به انتقال دانش و حقایق اکتفا نکند. از فرصت­‌ها و شرایط جدید برای یادگیری‌­های به‌­هنگام دانش‌­آموزان بهره گرفته، راه‌­حل‌­های برقراری ارتباط و تبادل ایده­‌ها را به‌­طور مؤثر در دانش‌آموزان با توجه به تفاوت‌­های فردی ارائه دهد.

10- آموزش و پرروش بسترساز فرهنگ همکاری­‌های گروهی در مدرسه و تشریک مساعی با نهادهای بازرگانی و صنعتی و نهادهای آموزشی دیگر است. دانشگاه نیز که خود از نهادهای آموزش عالی محسوب می­‌شود در قرن بیست و یکم باید پاسخگوی نیازهای متغیر جامعه باشد.

11- با توجه به اهمیتی که در برنامه ملی توسعه کاربری فناوری اطلاعات وارتباطات (تکفا) در سال 1381برای توسعه منابع انسانی، تجهیز مدارس به رایانه و شبکه‌­ای شدن آنها، آموزش معلمان با مبحث ICT و... در نظر گرفته شده بود و نیز اهمیت دادن این طرح از سوی آموزش و پرورش تاکنون (با توجه به گزارش عملکرد)، لذا توسعه هر چه بیشتر و سریع­تر زیرساخت ارتباطی از اولویت‌­های مهم است. از این رو با توجه به چشم اندازهای آینده آموزش و پرورش در پنجساله چهارم توسعه، به‌­کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در مدارس و تحول در فرایند آموزش و تحصیل را می­‌توان به عنوان مهم­‌ترین حلقه و پایه توسعه ملی در نظر گرفت.

لذا در این خصوص نکاتی ضروری پیشنهاد می­‌گردد:

- برای ایجاد فرهنگ مناسب در استفاده از فناوری‌­های مربوطه، به ویژه فناوری‌­های اطلاعات، باید آموزش داد؛

- آموزش باید از زمان کودکی، به‌­ویژه در دوره­‌های کودکستان و ابتدایی در برنامه آموزشی گنجانده شود؛

استفاده­‌های گوناگون از فناوری باید در برنامه‌­های آموزشی مدارس لحاظ شود؛

-کتاب‌­های درسی نه تنها باید به توزیع دانش نظری بپردازد، بلکه همراه با آن به معرفی فناوری‌­های تولید شده از دانش هم اقدام کند؛

- دانش‌آموزان باید برای جمع‌­آوری اطلاعات به رسانه‌­های گوناگون مراجعه کنند و این کار به ­وسیله معلم کلاس تشویق شود؛

- کار با رایانه در برنامه درسی مدارس پیش­‌بینی و تمهیدات لازم برای این هدف در نظر گرفته شود؛

-آموزگاران آموزش‌­های لازم برای کار با فناوری را ببینند و ترس و واهمه‌­ای از کاربرد فناوری نداشته باشند؛

- در تمام دوره‌­های تحصیلی، کار با رایانه منظور شود، به ویژه برای انجام دادن امور پژوهشی (دبیرستان و دانشگاه)؛

- نشانی سایت­‌های رایانه­‌ای مربوط به دروس گوناگون به دانش‌آموزان معرفی شود؛

- در استفاده از فناوری‌­های نوین در آموزش و پرورش به همکاری همه­‌جانبه از سوی سازمان­‌ها و وزارتخانه­‌هایی چون علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت پست و تلگراف و مخابرات، و حتی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیاز است.

«اگر ما بتوانیم در آموزش و پرورش، فضایی را ایجاد کنیم که رویکرد آموزشی غالب به رویکرد فرهنگی- تربیتی تبدیل شود و بیش از انتقال معلومات و محفوظات در جست وجوی تقویت مهارت‌ها و اصلاح  نگرش‌ها در کودکان و نوجوانان باشیم، قطعاً با خمیرمایه استعدادی که در فرزندان این مرز و بوم هست و تاریخ هم قوت آن را اثبات کرده است، به راحتی می‌توان پرسشگری را در کشور، بیش از پیش نهادینه کرد»(مهدی نوید ادهم).

تردیدی نیست این سخنان، بیانگر نگاه آسیب شناسانه و دردمندانه به آموزش و پرورش است. عدم تناسب توانایی‌ها و مهارت‌های دانش آموزان پس از دریافت دیپلم با نیازها و انتظارات جامعه، عدم انتقال مهارت‌های زندگی به دانش آموزان در طول زمان یادگیری- یاددهی و عدم مجال برای اندیشیدن و پرسشگری آنان، اشاعه شیوه آموزشی حافظه مدارانه برنامه درسی و تأثیر آسیب زای کنکور در فرایند تعلیم و تربیت - خصوصاً در دوره آموزش متوسطه و پیش‌دانشگاهی- از واقعیت‌های تلخ امروز آموزش و پرورش است.

اما پرسش اساسی این است: ریشه این معضلات و مشکلات کجاست؟ آیا به راستی تغییر «رویکرد آموزشی» به «رویکرد فرهنگی - تربیتی» منجر به کاهش یا رفع این چالش‌ها خواهد شد؟ آیا این نظریه، حاوی نکته‌ای تازه و بدیع است یا خیر؟

امروزه کشورهای مختلف جهان از ساختارهای آموزشی متفاوتی برخوردار هستند که طبیعتا ساختارهای فوق در هر کشوری بنا بر سیاست‌ها، برنامه‌ها و اهداف مورد نظر آن کشور متفاوت است. در این میان، تلاش بر این است که نظام آموزشی هر یک از کشورها با تحولات اجتماعی و پیشرفت‌های فرهنگی متناسب با قرن بیست و یکم همگام گردد و از سویی دیگر، هماهنگی‌های لازم بین برنامه‌های آموزشی و بازار کار در حوزه‌های مختلف خدماتی، صنایع، کشاورزی، بازرگانی و غیره برقرار گردد.

در طی سال‌های اخیر، کشور ایران نیز با توجه به ناکارآمدی نظام‌های آموزشی گذشته در تحقق اهدافی نظیر تناسب تولیدات نظام آموزشی با بازار کار، برخورداری از راهبردها و رویکردهای نوین آموزشی، برخورداری و بهره وری از فن آوری روز در ابعاد مختلف آن و... دستخوش تحولاتی نه چندان گسترده و بعضا موردی بوده است. اما از آن جا که اعمال تغییرات مذکور هنوز از شکل آرمانی برخوردار نگردیده است، آشنایی و بررسی ساختار نظام به عنوان سرآغاز مطالعات جامع درخصوص تجارب آموزشی کشورهای مختلف به ویژه کشورهایی که از شرایط و امکانات مشابه کشور ایران برخوردار هستند مطرح است.

آیا مشکل آموزش و پرورش با تغیر ساختار حل می‌شود؟

اگر به جریاناتی که آموزش و پرورش بعد از انقلاب اسلامی با آن مواجه بود نگاهی بیندازیم به یقین پی خواهیم برد که در طول این 40 سال بعد از انقلاب به بهانه‌های مختلف ساختار آموزش و پرورش دچار دگرگونی شده است.

پیروزی انقلاب اسلامی، مطالبه تحول بنیادین در نظام آموزشی ایران را مطرح کرد. طرح‌های مختلفی از ماه‌های اول پس از پیروزی انقلاب از سوی کارشناسان برای رفع اشـکالات نظـام آموزشـی ارائـه شـد. در عرصه عمل کوشش بسیاری برای اصلاح و بهبود برنامه‌ها و شرایط نظام انجام شده است، اما همچنان دغدغه اسلامی کردن نظام آموزشی و اصلاح زیرساختی آن مورد تقاضای رهبران و نهادهای تصمیم گیرنده نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است و تلاشی بیش از یک دهه برای تهیه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش شاهد این مدعاست.

«طرح های اصلاحی مانند تغییرات بنیادین نظام آموزشی و اصلاح نظام متوسطه بر اساس آن (وزارت آموزش و پرورش، امور اجرایـی نظـام جدیـد آمـوزش متوسـطه، )، طـرح پـژوهش در فلسـفه تعلـیم و تربیـت جمهوری اسلامی ایران و بالاخره طرح بسیار گسترده سند ملی به تبـع سـند چشـم انـداز جمهوری اسلامی ایران در افق  1404 مؤیـد آن اسـت کـه بـا وجـود خواست و برخی تلاش ها برای تغییر، این تلاش ها کافی یا هنوز به نتیجه مورد نظر نرسیده اند»(شهین ایروانی).

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که مشکل آموزش و پرورش ما اکنون تغییر ساختار نیست بلکه نیازمند زیر ساخت قوی و مبتنی بر نظام جامع انقلاب اسلامی است اینکه عنوان یک معاونت را کم و یا ادغام و تجمیع کنیم هیچ دردی از آموزش و پرورش درمان نخواهد کرد.

اگر واقعاً دنبال آموزش و پرورش متحول، پویا، به‌روز و مبتنی بر جامعه ایرانی و اسلامی هستیم باید سعی و تلاش کنیم: اول تأمین بودجه برای فراهم کردن زیر ساخت های لازم جهت اجرای کامل سند تحول بنیادین. دوم آموزش نیروی انسانی با توجه به نیازهای آموزش و پرورش نوین. سوم استفاده فناوری‌های نوین و پیشرفته چهارم پرهیز از تغییراتی که هیچ تأثیری در فرآیند تحول آموزش و پرورش ندارند و باعث ایجاد مانع برای آن می‌شوند دست بر داریم.

منکر توانمندی وزرای آموزش و پرورش نبوده و نیستم ولی متأسفانه هر کسی آمد بنا بر دیدگاه خود دست به تغییر ساختار زد و اسم معاونت‌ها و دفاتر را تغییر داد یعنی فقط در شکل ظاهری آنها تغییر به وجود آورد ولی باطن همان بود که قبلاً بود. عادت کرده‌ایم بگوییم برای تغییر و تحول سازمان باید ساختار آن تغییر کند به نظر می رسد این جمله باید اصلاح شود یعنی ما برای ایجاد تغییر و تحول در آموزش و پرورش نیازمند زیر ساخت متناسب با شرایط و مقتضیات آن هستیم و تغییر ساختار در مراحل بعدی قرار دارد.

ما کدام زیر ساخت را فراهم کرده‌ایم که حال دنبال تغییر ساختار هستیم؛ ما خانه را نساخته‌ایم ولی الان دنبال پرده ، مبل و وسایل تزئینی برای آن هستیم، باید اول خانه را ساخت و بعد بر اساس شرایط و مقتضیات و ... دکوراسیون خانه را تهیه نمود.

مثال دیگر اینکه افرادی که به کار می‌گیریم باید توانمندی، شایستگی، توانایی، کارآمدی، تاثیرگذاری و... برای آن پستی که او را در آن منصوب می‌کنیم، داشته باشد، یعنی اینکه کسی که امروز گواهینامه پایه دو گرفته نمی‌تواند فوری پشت فرمان کامیون و یا اتوبوس بنشیند برای اینکه راننده کامیون شود باید مراحل مختلفی را طی نماید و بعد از کسب گواهینامه پایه یک و کسب شایستگی های لازم و ویژه، پلیس به وی اجازه رانندگی با کامیون و اتوبوس را می‌دهد.

البته مشکل تغییر ساختار آموزش و پرورش، مربوط به این وزیر و یا وزیر دیگر نیست، مشکل آموزش و پرورش کوچک‌انگاری و عدم توجه به آن به عنوان به محور پیشرفت و توسعه کشور است. حال اگر دنبال آبادانی، پیشرفت و سربلندی کشور هستیم باید به آموزش و پرورش به عنوان قلب تپنده کشور نگاه کنیم. مسیر توسعه فقط از طریق آموزش و پرورش می‌گذرد و دیگر هیچ.

مقام معظم رهبری می فرمایند: «سیاسی کاری برای آموزش و پرورش سم است». بنابراین برای انتصاب افراد باید براساس یک سری اصول و قوانین مشخص و معین اقدام نمود که شرط اصلی آن تجربه، تخصص، کاردانی، توانمندی، شجاعت، تاثیرگذاری، پویایی و تحرک است، اینجاست که باید گفت «شایستگی هر نظام آموزشی، بستگی به میزان شایستگی دست اندرکاران آن نظام آموزشی دارد».

بر اساس سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش باید از ظرفیت های قانونی دستگاه‌ها، نهادها و سازمان‌های دیگر استفاده نمود. سئوال این است بر اساس بند 8 از راهبردهای کلان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش«تعامل اثربخش و فعال نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی با سایر نهادها و دستگاه‌های مرتبط به ویژه نهاد خانواده و رسانه با تأکید بر کاهش مرزهای تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی (هدف‌های کلان، ۷ و ۴، ۱، ۲) ما هنوز نتوانسته ایم همکاری و همراهی و همگرایی دستگاه های مختلف را برای اجرای سند بنیادین تحول در آموزش و پرورش را فراهم کنیم ، چطور دنبال تغییر چارت سازمانی آموزش و پرورش هستیم؟

برخی از زیرساخت لازم برای ایجاد تحول بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش:

- نهادینه کردن نگاه یکپارچه به فرآیند تعلیم و تربیت با رویکرد تعالی‌بخشی در کلیه مؤلفه‌های نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی (هدف‌های کلان ۱، ۲، ۴، ۵ و ۶).

- توسعه و نهادینه کردن عدالت آموزشی و تربیتی در مناطق مختلف کشور و تقویت آموزش و پرورش مناطق مرزی با تأکید بر توانمندسازی معلمان و دانش‌آموزان این مناطق با تمرکز بر کیفیت فرصت‌های تربیتی هماهنگ با نظام معیار اسلامی (هدف کلان، ۵، ۴، ۳).

- تقویت و نهادینه‌سازی مشارکت اثربخش و مسؤولیت‌پذیری مردم، خانواده و نهادهای اقتصادی، مدیریت شهری و روستایی و بنیادهای عام‌المنفعه در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی (هدف‌های کلان، ۵، ۲، ۳ و ۷).

- گسترش و تعمیق فرهنگ پژوهش و ارزشیابی، خلاقیت و نوآوری، نظریه‌پردازی و مستندسازی تجربیات علمی ـ تربیتی بومی در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی (هدف‌های کلان ۲، ۱، ۴ و ۸).

- بهره‌مندی هوشمندانه از فناوری‌های نوین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی مبتنی بر نظام معیار اسلامی (هدف‌های کلان، ۳، ۲، ۱، ۵ و ۷).

- تعامل اثربخش و فعال نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی با سایر نهادها و دستگاه‌های مرتبط به ویژه نهاد خانواده و رسانه با تأکید بر کاهش مرزهای تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی (هدف‌های کلان، ۷ و ۴، ۱، ۲).

- استقرار نظام مدیریت اثربخش، کارآمد، مسؤولیت‌پذیر و پاسخگو و بسترسازی برای استقرار نظام کارآمد منابع و مصارف در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی (هدف‌های کلان ۲، ۶، ۴ و ۷).

- ارتقای جایگاه نظام تعلیم و تربیت کشور به عنوان مهمترین نهاد تربیت نیروی انسانی و مولد سرمایه اجتماعی و اعمال سیاست‌های مصوب و هدایت و نظارت بر آن، از پیش دبستانی تا دانشگاه به عنوان امر حاکمیتی با توسعه مشارکت همگانی (هدف کلان ۲،۴ و ۵).

- ارتقای معرفت و بصیرت دینی، انقلابی و سیاسی برای رشد و تعالی معنوی و اخلاقی معلمان و دانش‌آموزان و مشارکت برای ارتقای معنوی خانواده (هدف‌های کلان ۵ و ۴، ۲، ۱).

- بازنگری و بازسازی ساختارها و رویه‌ها در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی (هدف‌های کلان ۱، ۲، ۳، ۵، ۶ و ۷).

- توسعه مستمر شایستگی‌ها و توانمندی‌های اعتقادی، تربیتی، علمی و حرفه‌ای فرهنگیان (هدف‌های کلان ۷ و ۶، ۵، ۴).

- توسعه ظرفیت‌ها و توانمندی‌های آموزشی و پرورشی برای حضور فعال و سازنده در صحنه‌های بین‌المللی و منطقه‌ای در راستای تحقق اهداف و مأموریت‌های مندرج در قانون اساسی و سند چشم‌انداز و سیاست‌های کلی مقام معظم رهبری و برنامه‌های پنج ساله (هدف‌های ۷، ۸، ۲).

- ارتقای جایگاه علم و علم‌آموزی به عنوان عاملی مؤثر در دستیابی به حیات طیبه با تأکید بر حیثیت کاشفیت و مطلوبیت علم (هدف‌های کلان، ۷، ۲، ۱ و ۸).

- گسترش و تنوع دادن به حِرَف و مهارت‌های مورد نیاز جامعه و تعلیم متناسب و برنامه‌ریزی شده آن در همه دوره‌های تحصیلی و برای همه دانش‌آموزان.

- استفاده از ظرفیت‌ برنامه‌های درسی، منابع آموزشی، شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات، کتابخانه، فرصت اردوها و فعالیت‌های برون مدرسه به ویژه مساجد و کانون‌های مذهبی برای تقویت معرفت و باور به معارف الهی به ویژه اعتقاد به توحید و معاد و ولایت و انتظار با رویکرد قرآنی، روایی و عقلانی در دانش‌آموزان.

- تنظیم و اجرای برنامه‌ جامع کارآفرینی و مهارت آموزی برای تمام دوره‌های تحصیلی به ویژه دانش‌آموزان دوره متوسطه تا پایان برنامه پنجم توسعه در برنامه درسی و آموزشی.

- ایجاد سازوکارهای لازم برای تقویت جایگاه و منزلت فرهنگی و اجتماعی معلمان.

به نوعی همه این موارد بالا زیر ساخت آموزش و پرورش هستند ما کدام یک از این موارد را صد در صد آماده کرده‌ایم که اکنون قبل از آماده کردن این موارد دنبال تغییر چارت سازمانی هستیم؟

بخش مهمی از نظام آموزش و پرورش مربوط به منابع انسانی است؛ یکی از عوامل پیشرفت و توسعه هر جامعه‌ای اساساً منابع انسانی بوده و چگونگی استفاده بهینه از آن نقش مضاعف در توسعه نظام اجتماعی خواهد داشت، از طرفی یکی از شاخص های مهم در توسعه جامعه، داشتن نظام رشد یافته و ارتقای کیفی منابع انسانی است که با افزایش بهره وری و استانداردسازی آنها، منابع تولیدی آن نیز در ابعاد مختلف دو چندان می شود. امروزه عقیده بر این است که برای به حداکثر رساندن فرصت های آموزش و یادگیری در فرآیند تعلیم و تربیت برای تمام فراگیران، باید سیاستگذاران و رهبران آموزشی اطمینان یابند که معلمان، آموزش های مبتنی بر استاندارد را اجرا می کنند و این مهم زمانی میسر است که معلم و منابع انسانی استاندارد شوند.

تحول نظام‌مند، عمیق و پایدار در هر جامعه در گروی متحول شدن نظام آموزش و پرورش آن جامعه است و محور اصلی تحول و توسعه نظام آموزش و پرورش بهبود کیفیت کار معلم، شناخت و ویژگی‌های آنها می‌باشد. معلمان به عنوان پایه‌گذاران اندیشه‌های علمی‌، مبلغان ارزش‌ها و مسؤولیت‌های اجتماعی به کودکان ما می‌باشند و حرف اول را در تربیت منابع انسانی می‌زنند و هیچ حرفه‌ای همچون شغل معلمی تاثیر موثری در جوامع ندارد.

چالش‌های موجود برای فرهنگیان:

الف ) پایین بودن شأن و مقام معلمی در اجتماع

ب ) پایین بودن سطح دانش و مهارت حرفه‌ای آنان

ج ) پایین بودن حقوق و مزایای معلمی.

این سه چالش نیز خود در به ثمر نرسیدن تحول در آموزش و پرورش تأثیرگذار است و علت دیگر آن بی‌توجهی به فلسفه تعلیم و تربیت در نظام آموزشی است. باید معلم را با فرهنگ جدید سر کلاس فرستاد و به این صورت است که تحول شکل می‌گیرد. تا به امروز درباره نقش اساسی دستگاه تعلیم و تربیت به عنوان زیرساخت توسعه پایدار شعارهایی داده شده اما هنوز نقش آن باور نشده است در حالی که باید گفت آموزش و پرورش موتور توسعه جامعه است و اگر این را بپذیریم، نگاهها به این دستگاه تغییر خواهدکرد. اما اگر جایگاه آموزش و پرورش به عنوان جایگاه نخست در راه تعالی و پیشرفت جامعه تلقی نشود، اتفاق خاصی در آن نخواهد افتاد .

یکی از اهداف مهم آموزش و پرورش و وظایف به حق مسئولان در درجه اول، توجه به معلم و ایجاد فضایی مناسب و بر اساس عدالت و رفع تبعیض برای اوست تا بتواند در این فضا خود را وقف جامعه و نسل هوشیاری بکند که دیگر با کلمات متناقض و بی توجهی، نمی توان آنها را به بازی گرفت، توجه به معلمانی که شعله های آگاهی، روشنی، تحوّل و بالندگی از آنها نشأت می گیرد و اگر معلم را رها کردیم و در وادی غم معیشت گرفتارش ساختیم، نسلی طغیان گر رها شده است و جامعه به گرداب رذیلت و پستی هدایت می شود و این نه شعار و بازی با کلمات که واقعیّتی است که آن را لمس می کنیم و با نگاه عمیقی به اطراف خود خواهیم دانست که معلّمان چقدر می توانند الگو باشند و در ساختن و بارور نمودن اندیشه و رشد و شکوفایی مؤثرند و فراموش نکنیم که جوامع پیشرفته، مسلماً رشد و تحولات شگرف خود را مدیون انسان هایی می دانند که عمر خود را صرف تعلیم و تعلم می نمایند و در تغییر اساسی و بنیادی ساختار جامعه بسیار تأثیر گذارند و توجه به آنان در واقع ارج نهادن به جامعه و تمامی ملّت است و بی توجهی به آنان، در نظر نگرفتن نسلی است که چونان سیلی ویرانگر، ریشه ها را به مخاطره انداخته، همه چیز را از بین می برد(رشد تکنولوژی، شماره 155).

نتیجه گیری

با توجه به موارد بالا آیا بودجه لازم برای آماده کردن زیر ساخت‌های سند تحول بنیادین تأمین شده است؟ آیا معلمان آموزش‌های لازم برای اجرای سند تحول دیده‌اند؟ آیا شأن و منزلت معلمان در جامعه ارتقاء یافته است؟ آیا معلمان دغدغه ای بجز آموزش و پرورش ندارند؟ آیا تبعیض بین دریافتی‌های معلمان و سایر کارکنان رفع شده است؟ آیا معضل تغییر ساختار نظام آموزشی همین یک دفعه است یا باز هم تکرار خواهد شد؟

اگر توانستیم پاسخ قانع کننده‌ای برای سؤالات بالا و صد ها سئوال دیگر مانند آن بیابیم می‌توانیم ادعا کنیم که چون تمامی استلزمات لازم برای اجرای سند تحول ایجاد شده است، پس الان باید چارت وزارت آموزش و پرورش در راستای این تحولات تغییر کند.

باید بدانیم کار در آموزش و پرورش، کاری نیست که یک سال یا دو سال و چند سال جواب بدهد. کار در آموزش و پرورش زمان‌بر است و نیاز به زمان و مؤلفه‌های مختلفی دارد که مهم‌ترین آن همراهی و همگرایی دست‌اندرکاران نظام آموزش و پرورش برای اجرای طرح‌های کلان خود از جمله سند تحول بنیادین است.

مشکل الان آموزش و پرورش ما عدم همبستگی، همگرایی و هماهنگی بین معلمان و طرح های خلق‌الساعه‌ای است که یک دفعه سر از زیر آب بیرون می‌آورند و چون برنامه منسجمی برای پیاده سازی آنها نداریم بعضی اوقات تبدیل به سیل می‌شوند و بنیان برانداز می‌شوند.

مشکل آموزش و پرورش ما اکنون تغییر ساختار نیست بلکه نیازمند زیر ساخت قوی و مبتنی بر نظام جامع انقلاب اسلامی است اینکه عنوان یک معاونت را کم و یا ادغام و تجمیع کنیم هیچ دردی از آموزش و پرورش درمان نخواهد کرد.

اگر واقعاً دنبال آموزش و پرورش متحول، پویا، بروز و مبتنی بر جامعه ایرانی و اسلامی هستیم باید سعی و تلاش کنیم: اول تامین بودجه برای فراهم کردن زیر ساخت های لازم جهت اجرای کامل سند تحول بنیادین. دوم آموزش نیروی انسانی با توجه به نیازهای آموزش و پرورش سوم استفاده فناوری های نوین و پیشرفته چهارم مهارت آموزی به جای آموزش تئوری صرف پنجم پرهیز از تغییراتی که هیچ تاثیری در فرآیند تحول آموزش و پرورش ندارند و باعث ایجاد مانع برای آن می شوند دست بر داریم.

معلم راهبر نظام آموزشی است که اگر هم از لحاظ رفاهی و مالی تامین و هم از لحاظ آموزش های ضمن خدمت آماده شود می توان به ایجاد تحول همه جانبه در آموزش و پرورش امیدوار بود. ولی اگر رفاه و معیشت فرهنگیان فقط در حد شعار باقی بماند نباید امید چندانی به تحول داشت، چون یکی از زیر ساخت‌های اصلی اجرای سند تحول بنیادین فرهنگیان هستند که نیازمند توجه همه جانبه مجلس، دولت و جامعه می باشند.

دیگر اینکه همگرایی، همبستگی، همراهی و انطباق فرهنگیان با برنامه های تحولی از مهم ترین و حساس ترین عواملی است که باعث ایجاد تغییر و دگرگونی در آن می شود.

منابع:

صبوری خسروشاهی، حبیب. مقاله علمی و پژوهشی:آموزش و پرورش در عصر جهانی شدن؛ چالش¬ها و راهبردهای مواجهه با آن.

ایروانی، شهین. مقدمه ای بر تبیین ماهیت نظام آموزش و پرورش ایران از آغاز دوره مدرن سازی تا امروز .

نوید ادهم، مهدی. کوچک انکاری آموزش و پرورش. سال 1393.

رؤوف، علی: 1379 جنبش جهانی برای بهسازی تربیت معلم، وزارت آموزش و پرورش، دانشکده تعلیم و تربیت.

سرکارآنی، محمدرضا: ۱۳۸۲ اصلاحات آموزشی و مدرن سازی (با تأکید بر مطالعه تطبیقی آموزش و پرورش ایران و ژاپن)،  انتشارات روزنگار،  چاپ اول، تهران.

سند تحول بنیادین آموزش و پرورش.

یونسکو: آموزش وپرورش برای قرن 21.

بیات، محمد مراد: جهانی شدن: جهانی شدن و ضرورت تعامل و گفتگوی فرهنگی، پژوهشکده مطالعات راهبردی.

نصرالهی، اکبر، جهانی شدن. سال 1397.

سایت شورای عالی آموزش و پرورشhttp://www.sce.ir
http://iranelearn.com

انتهای پیام/

برچسب ها:

اجتماعی