دو روز پیش فیلمی از رفتار خشن دهها پسر نسبت به ۲ دختر در یکی از اماکن عمومی تبریز در فضای مجازی منتشر شد.
در این فیلم که گفته میشود در پارک «ائل گلی» تبریز گرفته شده، تعداد زیادی از پسران و دختران در فضایی مختلط در حال برف بازی هستند که ناگهان دو دختر توسط جمع زیادی از پسران محاصره شده و مورد تعرض واقع می شوند. پلیس اعلام کرده چند از افراد فرصتطلب در این حادثه دستگیر و با تشکیل پرونده به مرجع قضائی معرفی شدند.
ما نسبت به ماههای قبل، سالهای قبل و همه قبلترها آدمهای سنگدلتری شدهایم. راحتتر عکسهای منزجر کننده را نگاه میکنیم، سادهتر ویدیوهای ناراحتکننده را پلی میکنیم و آسانتر دستمان روی خبرهای ناگوار میلغزد.
شاید دلیلش این باشد که انباشت اطلاعات و حجم رخدادها، هضم این «همه» را سهل کرده و آنقدر که فکر میکنیم و «باید» تکانمان نمیدهد.
این شرایط، آستانه تحملمان را هم بالاتر برده و فاجعه دیرتر برایمان رنگ واقعیت میگیرد. اما ویدیوی این آزار همگانی یا بهتر بگوییم حمله همگانی! به دو بانوی رهگذر در محوطه شلوغ پارک ائلگلی از آن ترسناکهایی بود که به این راحتی نمیشود از کنارش گذشت.
آزار جنسی برای همه ما اتفاق تازهای نیست؛ گاه و بیگاه خبرهایش را شنیدهایم و متاسفانه مستقیم و غیرمستقیم با آن برخورد داشتهایم. ولی نمایش این جنس از هجوم دستهجمعی آن هم در فضای عمومی مشهورترین بوستان تبریز عجیبترین رخداد است.
روزنامهنگارها هشدار میدهند ولی جامعهشناسها باید پاسخ و راهکار دهند که به کجا رسیدهایم که این همه جوان از آزار کلامی و برفی(!) گذر میکنند و به این مرحله از آزار جسمی و جمعی میرسند؟
چرا آن را یک شوخی -لابد- لذتبخش میدانند که فیلم و عکس هم بگیرند و در فضای مجازی منتشر کنند؟
از کی مزاحمت و آزار یک انسان جزو تفریحهای همگانی شده و این همه عمومیت پیدا کرده؟
بله، پلیس همهشان را دستگیر کرده، برایشان حکمهایی صادر میشود ولی راستش جامعه ما چقدر ترسناکتر شده، چقدر غیرقابل پیشبینیتر و چقدر تحلیل ناشدنیتر.
نمیدانم آن پوسترهای مصداقهای آزار خیابانی را دیدهاید یا نه (همانها که با گرافیک ساده و آشنایی نشان میداد که متلک تفریح نیست، تمجید نیست، آزار است / امنیت حق در شهر حق زنان است و...)، اما کاش زودتر یادمان میافتاد، زودتر در مدرسهها و مکانهای عمومی نصبش میکردیم، در فضای مجازی دست به دست میکردیم که این روز نمیرسید. کاش دیر نشده باشد.