خبرگزاری فارس، گروه اقتصادی: اشتغال در دوران پهلوی وضعیت چندان مطلوبی نداشت، گرچه در آمارهای رسمی و حکومتی این مساله مورد تاکید نبود اما منابع تاریخی هم اعتبار این آمارها را تائید نمیکند.
یکی از دلایلی که به بحران بیکاری در رژیم سابق دامن زد، مهاجرت کشاورزان از روستا به شهر به دنبال اصلاحات ارضی بود، عموم روستاییانی که با از دست دادن شغل خود ناچار به مهاجرت به شهرها شده بودند کارگرانی بودند که سطح معیشت بسیار پایینی داشتند. «هجوم روستاییان باعث گسترش حلبیآبادهای متعدد در حاشیه شهرها شد و انبوه کارگرانی که در این مناطق فاقد کلیه امکانات، سکنی گزیدند به قدری ناراحت و بیتاب بودند که وقتی جرقة انقلاب درخشید همه به انقلاب پیوستند.»[۱]
«وضعیت ایران از لحاظ بیکاری در نگاه اول متناقض به نظر میآید، لیکن این وضع درواقع با توجه به الگوی توسعه کشور قابل توضیح است. ایران در عین حال گرفتار نیروی کار اضافی و کمبود نیروی کار است. کمبود در زمینه کارگر ماهر و مدیریت به چشم میخورد؛ به همین دلیل است که در 1976 تخمینا 50 هزار خارجی در سطوح بالای اشتغال در ایران کار میکردند، و امکان دارد که این رقم تا 1980 تا چند برابر افزونی یابد. بیکاری مسئله مهمی نیست و بسیاری از این قبیل ایرانیان از خارج به مملکت آورده شدند. در مقابل اکثریت بزرگ ایرانیان که غیرماهر و بیسوادند، به اشکال گوناگون با مسئله بیکاری رودررو هستند.» [2]
اما آمارهای رسمی این مساله را نشان نمیداد چنانکه تنها برآورد تنها برآورد موجود درباره میزان بیکاری در مفهوم مطلق، رقم پایینی را نشان میدهد؛ طبق این برآورد رسمی در سال ۱۹۵۶ تعداد بیکاران ۱۵۸ هزار و در سال ۱۹۷۲ نزدیک به دو برابر یعنی ۳۲۰ هزار نفر بودهاند؛ باز به همین برآورد تعداد بیکاران تا سال ۱۹۷۷ به ۳۷۵ هزار، یعنی ۳.۵ درصد کل جمعیت آماده به کار خواهد رسید.
فرد هالیدی در کتاب ایران، دیکتاتوری و توسعه این آمار را نارسا میداند چرا که «اولا ارقام رسمی در مورد بیکاری ناقصاند؛ از آنجا که در ایران از حقوق بیکاری خبری نیست، پس برای بیکاران انگیزهای برای ثبت نامشان موجود نیست و نظیر بیشتر کشورها سرمایهداری پیشرفتهتر، زنان ایرانی در هنگام بیکاری تمایلی به ثبت نام خویش در لیست جویندگان کار ندارند. همچنین برآوردهای رسمی تنها بر اساس نام کسانی که در هفته ماقبل در پی کار بودهاند، تنظیم میشوند. حتی در شهرها در واقع دو نوع بیکار وجود دارد؛ آنها که از تحصیل نسبی برخوردارند و ممکن است در لیست بیکاران ثبت نام کنند و ساکنان فقیر نواحیای نظیر جنوب تهران و آلونکنشینان اصفهان که احتمال ثبت نامشان بسیار کم است. این مطلب با این حقیقت تأیید میشود که میزان بیکاری برای گروه سنی ۲۵-۱۵ برای سال ۱۹۷۲ نه درصد کل بود که این نسبت دو برابر میزان متوسط بیکاری برای افراد پانزده سال به بالاست که ۴.۶ درصد بود.
بسیاری از کسانی که در گروه سنی ۲۵-۱۵ سال قرار دارند. از فارغالتحصیلان دبیرستان ها هستند. وضع در نواحی روستایی از این هم وخیمتر است. در این نواحی ممکن است بیکاری به طور مطلق وجود نداشته باشد، زیرا آنها که اصلا شغلی ندارند، احتمال رفتن یا نرفتنشان به شهر یکسان است، اما در روستاها یک بیکاری فصلی مزمن وجود دارد؛ طبق یک بررسی در سال ۱۹۷۳ تقریبا ۱۴ درصد کل جمعیت روستایی در هفته کمتر از ۲۸ ساعت کار میکردند، در طی فصلهایی که کار زراعت وجود ندارد، تقریباً ۴۰ درصد کمتر از ۴۲ ساعت ر هفته کار میکردند. درواقع تعداد متوسط روزهای کار در عرض سال در نواحی روستایی در اوایل هفتاد تنها ۱۰۸ روز بود.
درست همانطور که در شهرهای ایران مسئله تقسیم نامتعادل نیروی کار و تراکم بیش از حد در موسسات دولتی به چشم میخورد، در روستاها نیز مشکل بیشتر به صورت درجه یا شدت اشتغال رخ مینماید تا بیکاری مطلق. » (۳)
-------------------------------------------------------------------------------------------------
۱- مینو صمیمی، پشت پرده ی تخت طاووس، ترجمه ی حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، 1368، ص ۱۶۷-۱۶۸.
2- فرد هالیدی، «ایران: دیکتاتوری و توسعه»، مترجم: علی طلوعی - محسن یلفانی، تهران، علم ، چاپ اول 1358. ص ۱۷۴- ۱۷۵.
۳- همان
انتهای پیام/