«آیا سلبریتیها هم حق ندارند مثل هر شهروند آزاد دیگری نظرات خودشان را در مورد مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی و… بیان کنند؟» این استدلال یا اعتراض که در قالب یک پرسش بیان میشود، رایجترین دفاعیه هواداران سلبریتیها در برابر منتقدان آنهاست؛ اما آیا اظهارنظر کسانی که به واسطه یک حرفه هنری یا ورزشی بر سکوی شهرت و محبوبیت اجتماعی ایستادهاند، با افراد عادی اجتماع در یک تراز ارزیابی میشود؟ نهتنها تاثیرات اجتماعی بیان یک مطلب از طرف شهروندی معمولی با بیان همان مطلب از طرف یک فرد مشهور همسان نیست و یکی نبودن حساسیتها روی این دو مورد کاملاً طبیعی به نظر میرسد، بلکه نهادها، حلقهها، سازمانها، کارتلها، بنگاهها و سفارتخانهها و دستههای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی، قضایی و... هم روی بیان یک سخن از طرف شهروندی معمولی با بیان همان سخن از طرف چهرهای مشهور، یکجور حساب باز نمیکنند. بدونشک چنین نهادها، حلقهها، سازمانها، کارتلها، بنگاهها و سفارتخانههایی با چنان قدرت و نفوذی که دارند، اجازه نخواهند داد که یک هنرپیشه یا ورزشکار، با اظهارنظرهای دلبخواهیاش منافعشان را به خطر بیندازد و بالعکس. چنین مراکزی قطعاً برای ایفای منافعشان به فکر اینکه سراغ چهرههایی از این دست بروند هم خواهند افتاد. بهطور مثال وقتی یک هنرپیشه سینما آمپولی را تجویز و توصیه میکند که پزشکان داخل ایران بهشدت مردم را از استفاده آن منع کردهاند، نمیشود این مساله را یک مورد کاملاً اتفاقی دانست و در پس تبلیغ چنین کالایی توسط کسی که هیچ سابقهای در پزشکی ندارد، چیزی جز میل مفرط یک بازیگر به اظهارنظر درباره بیربطترین مسائل به تخصصاش ندید.
بیشتر بخوانید:
تقلای کیومرث پوراحمد به سبک سلبریتیهای جوان
دست سلبریتیها در جیب معلمان زحمتکش
استقبال از سلبریتیها نشانه کاهش عقلانیت در جامعه است!
سلبریتی و «صنعت حواشی»
اساساً سلبریتی بودن با بازیگر و ورزشکار و… بودن یکی نیست. سلبریتی یعنی کسی که بیشتر از متن فعالیت فرهنگی و ورزشیاش، در حاشیه حضور دارد. بهطور متوسط تعداد دنبالکنندگان اینستاگرامی هنرپیشههای ایرانی بیش از هزار برابر تمام کسانی است که در سال ۹۷ به سینما رفتهاند و اگر در این مورد بازدید از صفحات مجازی این چهرهها ملاک ارزیابی قرار بگیرد، به رقم نجومی و حیرتانگیز ۱۰ میلیون برابر خواهیم رسید. سینمایی که بازیگران آن ۱۰ میلیون برابر بیشتر از پرده سینما در صفحات مجازیشان دیده میشوند، تقریباً فقط حاشیه بهحساب میآید و متن آن کمکم در حال محو شدن است. شکوه واقعی این سینما را میشود در روزگاری جستوجو کرد که اساساً چیزی به اسم شبکههای مجازی، وجود خارجی نداشتند اما صفهای سینما گاهی تا دو، سه کیلومتر میرسید. چنانکه پیداست وجه صنعتی و تجاری هنر فیلمسازی ایران از پردههای سینما خارج شده و به صفحات مجازی انتقال پیدا کرده است. در این شرایط رسماً باید از «صنعت حواشی» در مورد حضور افراد مشهور در فضای مجازی و میهمانیها و مراسمی که در این فضا انعکاس پیدا میکنند اسم برد و پرسشی از این قرار را که «آیا هنرپیشهها از اظهارنظرهایشان در فضای مجازی کسب درآمد نمیکنند» در برابر آن پرسش اعتراضی سادهلوحانه یا به آن راه خورده گذاشت که میگفت: «آیا سلبریتیها هم حق ندارند مثل هر شهروند آزاد دیگری نظرات خودشان را در مورد مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی و... بیان کنند؟»
ردپای سلبریتی ایرانی در واشنگتن آمریکا
در حدود چهار سال پیش بود که وزارت خارجه دولت اوباما شرایط جدید و ویژهای را برای اخذ گرینکارت این کشور توسط هنرمندان و ورزشکاران و افراد ثروتمند ایرانی ایجاد کرد و موجی از مهاجرت عوامل سینمای ایران به آمریکا از همان تاریخ آغاز شد. این اتفاق باعث شد در کنار حلقه هنرمندان ایرانی در لسآنجلس که از دوران قبل انقلاب شکل گرفته بود و سپس بر تعداد آن بهشدت افزوده شد، حلقه جدیدی از چهرههای هنری ایران، اینبار در ایالت واشنگتن شکل بگیرد. عنوان حقوقی گرینکارتی که برای نخبگان صادر میشد، EB1 بود و رده مخصوص به شخصیتهای مشهور بدون کارفرما، EB1a نام داشت. اثبات موارد درج شده در فرم این ویزا مشکل بود اما مزیت آن سریعتر بودن روند اخذ روادید بهحساب میآمد.
کمک مافیای اقتصادی برای مهاجرت
برای اثبات موارد درج شده در فرم این ویزا، هر هنرمند ایرانی لاجرم احتیاج داشت که با دولت جمهوری اسلامی همکاری و هماهنگیهایی داشته باشد و گاهی برای تکمیل موارد مندرجه، غیر از همکاری با نهادهای فرهنگی داخل، لازم بود که یک شخص با لابیها و مافیاهای اقتصادی دخیل در امور سینما هم بده بستانهایی برقرار کند. تقریباً از همان سال که دولت دوم باراک اوباما اعلام کرد چنین قانونی برای مهاجرت هنرمندان به کشورش وضع شده، موج پولشویی و مفاسد اقتصادی مرتبط با موضوعات فرهنگی هم در سینمای ایران به راه افتاد و این لاین توانست امکان پر کردن بخشهایی از فرم روادید را که برای عدهای از سینماگران ایرانی صرفاً توسط همکاری با نهادهای دولتی فعال در امر سینما فراهم نمیشد، از روشهای دیگر فراهم کند.
شرایط دهگانه برای اخذ ویزای ««EB1a
در پرتال اداره مهاجرت آمریکا شرایط دهگانهای برای اخذ ویزای «EB1a» ذکر شده که هر فرد لااقل باید سه مورد آن را احراز کند. کسب جایزه از جشنوارههای هنری یکی از این موارد است که فستیوال فیلم فجر و جشن خانه سینما از این جهت اهمیت بسیاری پیدا میکنند. فیلمهایی که بهعنوان نمایندگان رسمی ایران به فستیوالهای هنری ارسال میشوند هم از این جهت ممکن است واجد امتیازهایی شوند، البته کسب جایزه هم مهم است. دو مورد دیگر از این جدول دهگانه به مدارکی جهت فروش بالای فیلمهایی که فرد در آنها بازی کرده یا دستمزدهای بالایی که از پروژهها گرفته است، اشاره دارد. پروژههای پولشویی در سینما و شبکه نمایش خانگی از این جهت به کار بعضی از عوامل سینمای ایران آمدند، چون چنین پروژههایی برای پوششهای جعلی مالیشان ناچار بودند آمارسازیهای کلان انجام بدهند و دستمزدهای نجومی بازیگران و حتی دستمزدهایی که برای بالاتر بردن نرخ هنرپیشهها، از آنچه بود بیشتر اعلام میشد، برای پر کردن فرم گرینکارت کارایی داشتند. یک مورد دیگر از این موارد دهگانه به «گواهینامه» و مستنداتی که نشاندهنده شهرت فرد در فعالیت هنریاش بود، اشاره میکرد و یک مورد دیگر گواهی رسمی قرارداد در هر بخش از پروژههای سینمایی است. از این جهت میشد بخشی از دلخوریها بابت تعطیلی خانه سینما در دولت قبل را درک کرد. دو مورد دیگر از این جدول دهگانه به پوششهای رسانهای از فعالیت هنرمندان اشاره کرده بود.
مطالعه این موارد میتواند اهالی مطبوعات را یاد شرط بهخصوص بعضی از عوامل سینما برای مصاحبه انداخت که میخواستند تصویرشان روی جلد برود؛ در حالی که در اکثر چنین مواردی مصاحبهشوندهها حرف چندانی برای بیان کردن نداشتند و مصاحبهها از کیفیت محتوایی خاصی برخوردار نبود؛ و مورد آخر از این موارد دهگانه نسخههای دیویدی از کارهای هر هنرمند، پوستر و تبلیغات فیلمهای او بود. بسیاری از چهرههای هنری ایران پس از ابلاغ این قانون در دولت اوباما به تکاپوی فراهم کردن شرایط اخذ گرینکارت آمریکا توسط فعالیتهایشان در داخل ایران افتادند؛ اما سال گذشته که این فرمان توسط ترامپ صادر شد، موارد جدیدی به فرم ویزا اضافه شده است.
بند پایانی تکمیل فرم روادید
طبق گزارش «رویترز»، دولت آمریکا طی قوانینی که بهتازگی تصویب کرده، از متقاضیان ویزای آمریکا در سراسر جهان میخواهد که سابقه فعالیت خود در شبکههای اجتماعی طی پنج سال گذشته و همچنین اطلاعات بیوگرافی خود از ۱۵ سال گذشته را ارائه دهند. این ارزیابیها بخشی از اقدامات جدید دولت ترامپ برای بررسی دقیق متقاضیان آینده ویزای آمریکاست. این قوانین در ۲۳ می ۲۰۱۷ توسط دفتر مدیریت و بودجه تایید شد. البته این قوانین فقط مربوط به گرینکارت چه از نوع «EB1a» و چه از ردههای دیگر نیست و انواع روادید از سراسر جهان را شامل میشود. چنانکه گفته شده سالانه ۱۴ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر باید ریز فعالیتهایشان در فضای مجازی را به انگلیسی ترجمه کنند و برای بررسی به وزارت خارجه آمریکا تحویل بدهند؛ اما قابل توجه است که این موارد درخصوص کشور مسلمانی که ترامپ طبق فرمان اجرایی ۱۳۷۶۹ ورود اتباع آنها به خاک آمریکا را ممنوع کرد، بهشدت سختگیرانهتر است و ایران هم جزء این هفت کشور بهحساب میآید. سایت صدای آمریکا در متنی که ترجمهای از پاسخ به سوالات متداول درخصوص موانع مهاجرت به آمریکا برای ایرانیان است، در پاسخ به این سوال که «من دارنده گرینکارت و ساکن ایران هستم. اگر به آمریکا برگردم، آیا گرینکارت من را میگیرند؟» آورده است:
«چنین چیزی گزارش نشده است اما به گفته رئیس کارکنان کاخ سفید، ممکن است درباره اقامتتان در ایران مورد پرسش قرار بگیرید.» این مورد جدید که درباره افراد مشهور آنها را ناچار میکند در فضاهای عمومی و شبکههای اجتماعی، اظهارنظرهایی همسو با سیاستهای دولت آمریکا داشته باشند، فعالیت آنها را با بخشهای دیگری از فعالیتشان که لازمه تکمیل فرمهای روادید است و صرفاً توسط همکاری با جمهوری اسلامی فراهم میشود، ترکیب خواهد کرد و معجون عجیبی به وجود میآورد. به عبارتی چنین فردی لازم است که حتماً در مراسمهای دولتی حضور پیدا کند و در همانجا طوری موضع بگیرد که به نظر برسد به نظام جمهوری اسلامی اعتقادی ندارد. بازتاب صحبتهای هنرپیشهها در مطبوعات ایران و اعلام اخباری مبنیبر دستمزدهای نجومی آنها هم بخش دیگری است که این افراد برای پر کردن فرم ویزا به آن احتیاج دارند؛ حتی اگر پروژهای که در آن حضور پیدا کردهاند، از پروژههای رسمی نظام باشد و دستمزد آنها بهطور مستقیم از طرف نهادهایی پرداخت شود که توسط وزارت خارجه آمریکا تحریم شدهاند. ایالات متحده آمریکا هنوز تبصرهای به این قانون در این خصوص که هنرپیشهها و عوامل سینما در چه نوع پروژههایی با چه محتوایی باید بازی کنند و حضورشان در کدام پروژهها ممنوع است، صادر نکرده و مطابق منطق سرمایهداری، صرفاً گرانقیمت بودن پروژه و پولدار بودن عوامل آن اهمیت دارد، نه چیزهای دیگر. در صورت صدور چنین قانونی، دارندگان ویزای «EB1a» در میان هنرپیشههای ایرانی، در بنبست یک سو آتش و یکسو دریا گیر خواهند افتاد.