چرا دشمنان با روی‌کارآمدن روحانی به ایران حمله نکردند؟/ علت عصبانیت غرب از نفوذ منطقه‌ای ایران

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

*************


جای نگرانی داشت نه افتخار!

حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:

این روزها کلیپی تصویری از سخنان آقای رئیس‌جمهور که روز چهارشنبه ۱۵ اسفند در جلسه برگزیدگان استان گیلان ایراد کرده‌اند دست به دست می‌شود و پرسش‌های فراوانی را در میان کاربران به دنبال داشته است. ایشان با لحنی آمیخته به افتخار می‌گوید: رئیس‌جمهور فرانسه (اولاند) در جمع خبرنگاران و در حضور من گفت که سال ۲۰۱۳ (۹۱) ما، هر ۵ کشور تصمیم قطعی گرفته بودیم که به ایران حمله کنیم و فقط درباره شرایط و زمانش بحث می‌کردیم، اما وقتی شما به ریاست جمهوری انتخاب شدید، دیدیم که شرایط دارد عوض می‌شود، دست نگه داشتیم! آقای روحانی نتیجه می‌گیرد که انتخاب ایشان کشور را از یک جنگ حتمی نجات داده است! و در این باره گفتنی‌هایی هست؛


۱- آقای روحانی فرموده‌اند؛ این تحلیل نیست بلکه واقعیت است که باید گفت کاش تحلیل بود تا باور نکنیم رئیس‌جمهور کلاش فرانسه توانسته است دروغ به این بزرگی را به رئیس‌جمهور کشورمان بقبولاند و ایشان هم این دروغ شاخدار را تحویل ملت بدهد!


۲- این ۵ کشور کدام کشورها بوده‌اند؟ آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان روی‌هم می‌شوند ۴ کشور آیا چین یا روسیه نیز قرار بود همراه آنان به ایران حمله کنند؟! اگر پاسخ مثبت است، کدامیک از آنها؟ چین یا روسیه؟!


۳- آمریکا و متحدانش همراه با شوروی سابق در جریان جنگ تحمیلی به ایران حمله نظامی کرده و نتوانسته بودند هیچ غلطی بکنند و این در حالی بود که ایران از نظر نظامی در ضعیف‌ترین دوران خود بود و آنها به مراتب قدرتمندتر از امروز بودند. بنابراین سؤال این است که وقتی در اوج قدرت از مقابله نظامی با ایران آن روز طرفی نبسته بودند چگونه امروز که ایران در اوج قدرت قرار دارد قصد حمله به این کشور را داشته‌اند؟! خود آمریکایی‌ها اعتراف می‌کنند که حمله به ایران احمقانه است!


۴- این ۵ کشور- به قول شما- با چه هدفی قصد حمله نظامی به ایران را داشته‌اند؟ آمریکا و متحدانش بارها اعتراف کرده‌اند که براندازی جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک هدف استراتژیک در دستور کار دارند و این هدف استراتژیک با تغییر دولت‌ها در این کشورها تغییر نمی‌کند.

اکنون این سؤال در میان است که دشمنان ایران در ریاست جمهوری حضرتعالی چه دیده بودند که از حمله نظامی منصرف شده بودند؟! آیا غیر از این است که احساس کرده بودند دولت حضرتعالی، اهداف و خواسته آنان را برآورده می‌کند و بر این تصور بودند، بدون آنکه هزینه‌های کلان حمله نظامی را تحمل کنند و به نتیجه‌ای هم نرسند، دولت جنابعالی تمامی آنچه می‌خواهند را در اختیارشان می‌گذارد؟!

جناب روحانی! این ماجرا چه افتخاری دارد که با افتخار از آن یاد می‌فرمائید؟! اگر رئیس‌جمهور فرانسه راست گفته باشد که بسیار بعید است، جای دو سؤال جدی از رئیس‌جمهور محترم هست. اول آنکه چرا بلوف او را باور کرده‌اند؟! دوم اینکه چرا به جای افتخار، از اظهارات وی، نگران نشده و از خود نپرسیده‌اند چرا باید ریاست جمهوری من برای دشمنان ایران یک پیروزی تلقی شود؟! تا آنجا که تصور کنند آنچه را نمی‌توانستند با صرف هزینه کلان جنگ به دست آورند، بدون کمترین هزینه در اختیارشان قرار گرفته است؟!


جناب روحانی در حالی بلوف رئیس‌جمهور فرانسه را باور کرده است که در جلسه دیگری از سفر اخیر خود به گیلان، اظهار داشته «من متخصص مذاکره هستم»!


۵- جناب روحانی! دشمن به خوبی می‌داند درصورتی که حماقت کند و به حمله نظامی دست بزند، این دولت شما نیست که طرف مقابل آنها است بلکه با رزمندگان سلحشوری طرف هستند که مانند گذشته دمار از روزگارشان در می‌آورند.


۶- حضرتعالی بارها از «سایه جنگ»! سخن گفته‌اید ولی هیچوقت توضیح نداده‌اید منظورتان از آن چیست و مردم را از سایه کدام جنگ می‌ترسانید که برای رهایی از آن باید به شما رای بدهند! باید فاجعه برجام را بپذیرند! باید به معاهدات ذلت‌آفرین FATF و CFT و کنوانسیون پالرمو و… تن بدهند؟! گرانی لجام‌گسیخته را تحمل کنند؟! تورم کمرشکن را پذیرا باشند؟! فاتحه فناوری هسته‌ای را بخوانند؟! به جای چرخش سانتریفیوژها، چرخ معیشت آنان هم از حرکت بایستد؟! گوشت ۱۰۰ هزارتومانی بخرند (یعنی نتوانند بخرند)؟! و...


۷- آقای رئیس‌جمهور! مگر دشمنان ایران اسلامی جنگ را متوقف کرده‌اند؟! مگر ۷ سال در سوریه با ما نجنگیدند و سرانجام با حقارت مجبور به عقب‌نشینی نشدند؟! مگر با تمام توان در لبنان، عراق، افغانستان، فلسطین و… به جنگ با ما نیامدند و هیچ غلطی نتوانستند بکنند؟! تا آنجا که هنری کیسینجر می‌گفت هرکه سخن از حمله نظامی به ایران بکند باید به تیمارستان معرفی شود.

و جیمز ماتیس وزیر دفاع آمریکا، ادعای ترامپ را بلوف می‌داند و اذعان می‌کند که آمریکا توانایی حمله نظامی به ایران را ندارد. او فضاسازی رسانه‌ای مبنی بر برنامه‌ریزی آمریکا برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را خیال‌بافی و داستان‌سرایی توصیف می‌کند، یعنی همان داستان‌سرایی و خیال‌بافی که رئیس‌جمهور وقت فرانسه برای جنابعالی کرد و متاسفانه شما آن را باور کردید و از اینکه روی کار آمدن دولت شما مانع حمله شده است با افتخار یاد کردید!


۸- این تلقی نیز در برخی از اذهان شکل گرفته است که جناب روحانی برای دور کردن افکار عمومی از وعده‌های فراوانی که داده‌اند و تقریباً همه آنها بر زمین مانده است، بار دیگر به داستان خیالی سایه جنگ! روی آورده‌اند تا بازهم بفرمایند که اگر برجام فاجعه‌آفرین بود و اگر گشایش اقتصادی به دست نیامد، اگر تورم و گرانی افسارگسیخته به ملت تحمیل شد و اگر وادادگی در مقابل دشمنان به جای حفظ عزت ایران و ایرانی که قول آن را داده بودند نشست، اگر تاسیسات هسته‌ای تقریباً از بین رفت، اگر و اگر و اگر… در عوض قرار بود ۵ کشور متفقاً به ایران حمله کنند که روی‌کار آمدن دولت یازدهم مانع از آن شد!! و این بزرگترین دستاورد دولت کنونی است که ملت باید آن را قدر دانسته و بر صدر بنشانند! امید آنکه این تلقی درست نباشد.

در انتظار پلی به سوی عدالت

شهیندخت مولاوردی در ایران نوشت:

در حکم انتصاب رئیس جدید قوه قضائیه بنا به پیشینه، علاقه، مشغله دیروز و دلمشغولی‌های امروزم، بند چهارم آنکه بر «گسترش عدل و احیاء حقوق عامه و آزادی‌های مشروع و نظارت بر اِعمال قانون را که در شمار هدف‌های قوه قضائیه در قانون اساسی است در رأس برنامه‌ها قرار دهید.

این موجب اعتماد مردم و دلگرمی آنان به قوه قضائیه در حوادث و منازعات خواهد شد»، تأکید دارد بیش و پیش از سایر فرازها توجهم را به خود جلب کرد و توجه به اجزای آن محور این بحث است. البته جان کلام این حکم در مقدمه آن مستتر است که بر اساس آن «آغاز دهه پنجم انقلاب و گذشت چهار دهه از تشکیل دادگستری مبتنی بر فقه و حقوق اسلامی ایجاب می‌کند که با تکیه بر تجربه‌ها و دستاوردها و رهنمودهای انباشته در این نصاب زمانی، تحولی متناسب با نیازها و پیشرفت‌ها و تنگناها در قوه قضائیه صورت گیرد» مطابق اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، قوه قضائیه قوه‌ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده‌دار وظایف زیر است‏:

۱ - رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه، که قانون معین می‌کند ۲ - احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع ۳ - نظارت بر حسن اجرای قوانین ۴ - کشف جرم و تعقیب مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام ۵ - اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین. در بررسی سیر تاریخی و سوابق موضوع به ابداعات و اقدامات متعددی برای عملیاتی کردن این اصل توسط هر یک از ارکان حاکمیتی، بویژه قوه قضائیه می‌توان اشاره کرد: ۱- بخشنامه مورخ ۸۳/۰۱/۲۰ قوه قضائیه به مراجع قضایی، انتظامی و اطلاعاتی کشور، با ارجاع به این مهم که «حفظ کرامت و ارزش والای انسانی و احترام به آزادی‌های مشروع و حقوق شهروندی و رعایت اصول و ارزش‌های اسلامی در گرو اقدامات صحیح و عادلانه مسئولان قضایی، انتظامی و اطلاعاتی کشور است»، توجه کلیه قضات شریف، ضابطین، بازجویان و ناظران زندان‌ها و بازداشتگاه‌های سراسر کشور را به نکات قابل تأملی طی ۱۴ بند جلب کرد.

۲- قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب ۸۳/۰۲/۱۵ (ماده واحده‌ای با ۱۵ بند) و دستورالعمل اجرایی بند ۱۵ آن مصوب رئیس قوه قضائیه که به موجب آن برای نظارت بر حسن اجرای قانون مذکور هیأت نظارت مرکزی مرکب از اعضای شورای معاونان قوه با ریاست رئیس قوه قضائیه تشکیل می‌شود و در مرکز هر استان هیأت نظارت و بازرسی استان به ریاست رئیس کل دادگستری شکل می‌گیرد. ۳- قانون پیشگیری از وقوع جرم مصوب ۹۴/۰۶/۲۱ مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام که به موجب آن شورای عالی پیشگیری از وقوع جرم تشکیل می‌گردد. ۴- از اواخر سال ۱۳۸۹ معاونتی تحت عنوان معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم در ساختار قوه قضائیه تعریف، راه اندازی و از سال ۱۳۹۰ به صورت جدی فعالیت خود را آغاز می‌کند. ۵- تدوین برنامه‌های ۵ساله توسعه قضایی که از دوره ریاست وقت قوه قضائیه؛ آیت‌الله هاشمی شاهرودی آغاز شد. ۶- دستورالعمل نحوه نظارت و پیگیری حقوق عامه به تاریخ ۱۳۹۵/۰۱/۱۷ در ۲۰ ماده به دادستان‌های سراسر کشور ابلاغ شد. ۷- دستورالعمل نظارت و پیگیری حقوق عامه در ۱۶ ماده و ۸تبصره در سوم بهمن ۹۷ به تصویب رئیس وقت قوه قضائیه رسید و با ابلاغ آن وظایف دادستان‌های سراسر کشور، دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور برای احیای حقوق عامه تعیین شد.


۸- در ۲۹ آذر ۹۵ منشور حقوق شهروندی به عنوان خط مشی و برنامه دولت برای رعایت و پیشبرد حقوق اساسی ملت ایران که قبلاً در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده، توسط رئیس جمهور رونمایی و مورد یادآوری قرار می‌گیرد و با ابلاغ آن عزم، اراده و تعهد دولت در تسهیل اجرای قانون اساسی و احقاق مطالبات تاریخی ملت به نمایش گذاشته می‌شود.از جمله حق‌های شهروندی مندرج در منشور «حق برخورداری از دادخواهی عادلانه» است (بند ز مواد ۵۶-۶۷) که به جرأت می‌توان آن را تضمینی برای تحقق سایر مفاد و حق‌های شهروندی به شمار آورد؛ همان تعبیری که در قانون اساسی از آن یاد شده است: «پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی». در ماده ۶۷ منشور ذکر شده است که «دولت با همکاری سایر قوا و مراجع حاکمیتی برای ارتقای نظام حقوقی ایران و ایجاد الگوی کارآمد، با رعایت حقوق دادخواهی، اقدامات لازم را معمول خواهد داشت». گفتنی است بر همکاری و هم افزایی قوای سه گانه در حکم انتصاب رئیس جدید قوه نیز تأکید شده است که مهر تأییدی است بر ضرورت تعامل و همدلی در عین استقلال و تفکیک قوا و پرهیز از واگرایی و عدم تلقی فعالیت جزیره‌ای از آن. چشم‌انداز و برآیند همه این تکاپوها و آمد و شدها به گفته قانون اساسی «تحقق بخشیدن به عدالت» است که مسئولیت آن را در اصل ۱۵۶ به قوه قضائیه وانهاده است؛ واژه‌ای به غایت تفسیربردار و کشدار و به غایت فریبنده و اغواگر که در این ۴۰ سال همانگونه که اشاره رفت هر کسی از ظن خود به یاری آن شتافته است و در هر دوره راهبردهایی خاص برای سرعت بخشی به تحقق آن در دستور کار قرار گرفته است.

آنچه از قرائن و شواهد برمی آید در دوره جدید «راهبرد عدالت قضایی و مبارزه با فساد اقتصادی» طراحی شده است که بی‌تردید پیشبرد آن جز با «اجماع حداکثری حاکمیت» میسر نخواهد بود و درس‌های آموخته در این سال‌ها جز این را گوشزد نمی‌کند. بنابراین مبادا از این نکته غفلت شود که عدالت قضایی یا عدالت کیفری و جنایی و هر عنوانی که در عداد اهداف قوه قضائیه و نظام دادگستری کشور است، تنها با زنجیره‌ای از تلاش‌ها و شبکه‌ای از همکاری‌ها در سایر ابعاد عدالت معنادار شده و جامه عمل به خود می‌پوشد، اعم از عدالت توزیعی یا عدالت اجتماعی در توزیع ثروت و قدرت؛ عدالت مکافاتی یا جبرانی و تصحیحی؛ و عدالت مبادله‌ای (که برای ایجاد تعادل در وضعیت موجود که ناشی از ارتکاب جرم است و بزه دیده را در موقعیتی نابرابر با مجرم قرار داده است مطرح می‌شود). در عدالت جنایی یا کیفری دولت‌ها با اتخاذ سیاست‌های کیفری، نهادسازی و اصلاح رفتارهای اجتماعی ورود می‌کنند و هر دو عدالت مکافاتی و کیفری پیوندی نزدیک با حقوق و آزادی‌های اساسی بشری دارند. از سوی دیگر عدالت طبیعی یا رویه‌ای در رسیدگی‌های قضایی تبلور پیدا می‌کند و عمدتاً اینجا پای انصاف به میان کشیده می‌شود که یک پله بالاتر از عدالت است؛ عدالت به مثابه انصاف.


در این معنا عدالت متن محور است و سروکارش با نص قانون است و انصاف با روح قوانین سروکار دارد.اینگونه از عدالت بر دو پایه «قاعده بیطرفی» که بر اساس آن نهاد تعقیب کننده و دادستان با قاضی نباید یکی باشد و «حق متهم نسبت به ارائه دلیل یا حق شنیده شدن دلایل و دعاوی» استوار است. این دو اصل در جمع عدالت حقوقی را شکل می‌دهند که «برابری در برابر قانون» و «برابری در برابر دادگاه» شاه بیت آن است و حق افراد در دستیابی به دادخواهی و محاکم عادلانه در تقسیم بندی حق- ادعا جا می‌گیرد که دولتها مکلف به تضمین آن هستند. به موازات بازخوانی‌هایی که این روزها در سایر حوزه‌ها در جریان است، بازخوانی وضعیت موجود عدالت قضایی و ارزیابی میزان تحقق آن را باید به فال نیک گرفت و با تحلیلی واقع‌گرایانه به افق گشایی (پارادایم شیفت) و اولویت‌بندی دستورکار که در آغاز دهه پنجم انقلاب ضرورت همه حوزه‌ها و سایر قوا هم هست، مبادرت کرد.در حکم انتصاب حجت‌الاسلام رئیسی از سوی مقام رهبری به «سند تحول‌قضایی» اشاره شده است. شایسته است قبل از شروع عملی فعالیت ریاست محترم قوه قضائیه در دوره جدید متن کامل آنکه به منزله برنامه و نقشه راه پیشنهادی است جهت تنویر افکار عمومی به اطلاع عموم و صاحبنظران رسانده شود تا از همان ابتدا با ترمیم اعتماد و دلگرمی شهروندان، نسبت به جلب مشارکت حداکثری در دمیدن «نفسی تازه» به کالبد این دستگاه و تبدیل آن به عدالتخانه که مطالبه و آرمان دیرینه ملت ایران است اقدام شود. به گفته دکتر کاتوزیان، قانون بدون عدالت هیچ شرافتی ندارد و هنر قاضی جمع بین نظم و عدل است، باشد که از حقوق و قضا، پلی به سوی عدالت بسازیم.

گرانی ها و گروه های اورژانسی

سید صادق غفوریان در خراسان نوشت:

وضعیت گرانی های افسار گسیخته چند وقت اخیر بازار و آینده مبهم آن، بدون شک تمام اقشار و اصناف از غنی و ضعیف جامعه را گرفتار خود کرده است؛ آنان که پیش از این به ضرب و زور دست‌شان به دهان‌شان می رسید، حالا برای سرخ ماندن صورت باید سیلی های محکم تری به خود بزنند و نیز برخی از آنان که از اغنیا هستند در این بلبشوی بازار احتمالاً در تکاپوی سود افزون اند.


اجازه بدهید در این مجال مصادیقی را از گروه ها و اقشاری که در چنین وضعیتی تحت تاثیر بیشترین آسیب قرار می گیرند با هم مرور کنیم:


۱ – کارگران سرگذر و فصلی


همه ساکنان شهرها با داستان ناتمام کارگران فصلی و سرگذر آشنا هستند؛ چه بسا این کارگران را روزانه در گذرها و میادین می بینند که گوشه ای جمع شده اند و با نگاه های تیز خود، اتومبیل های عبوری را رصد می کنند و منتظرند تا سرانجام یکی از اینها بایستد و آنان را برای کار با خود همراه کند.


«کارگر فصلی و سرگذر»؛ واژگانی که هیچ گاه در قوانین رایج جایگاه خود را نیافت و جمعیت آنها به آمار رسمی ورود جدی پیدا نکرد. شاید بهترین آمار از کارگران فصلی و سرگذر، همین مشاهدات روزانه من و شما ست که این روزها افزایش تعداد و ساعات انتظارشان در گذرها را می بینیم. البته که همیشه برای خودم این سوال مطرح است که آیا مسئولان هم در مسیرهایشان این کارگران را می بینند یا برای به موقع رسیدن به جلسات شان عجله دارند؟!


جست وجو در آمار و ارقام جامعه کارگری، ما را به عدد مشخصی از تعداد جمعیت این کارگران رهنمون نمی کند و فقط برخی گفته‌اند که یک سوم جمعیت کارگران کشور را کارگران فصلی تشکیل می دهند. با این حال تعدادشان هر میزانی باشد جزو اولین گروه هایی هستند که اغلبشان از بیمه های حمایتی محرومند و در این شرایط اقتصادی که اقلام اساسی و غیراساسی گاهی تا صد درصد افزایش قیمت داشته، زیر بار این گرانی کمر خم می کنند و روزگار می‌گذرانند. کارگر فصلی و سرگذر، صبح که به امید کار از خانه بیرون می آید نمی داند که آیا امروز برایش کار پیدا می شود یا نه؟ اما یقین دارد که مایحتاج امروز خانه اش را باید چند برابر قیمت چند هفته و چند ماه اخیر تهیه کند.


۲ – خانواده های دارای بیماران صعب العلاج


طبق آمار تاکنون ۱۳۰ هزار بیمار خاص در کشور شناسایی شده است با احتساب مجموع تعداد اعضای خانواده‌های آن‌ها، جمعیت قابل توجهی را شامل می شود که گرفتار چنین مشکلی هستند. خالقی عضو کمیسیون بهداشت مجلس درخصوص حال و روز این روزهای این بیماران چنین می گوید: «افزایش هزینه های درمان بیماران صعب العلاج در روزگار همکاری نکردن بیمه ها کام بیماران را تلخ کرده است.» (خبرگزاری خانه ملت ۹۷.۱۲.۹). ضمن این‌که وضعیت در مناطقی که امکانات درمانی شرایط مطلوب خود را ندارد با وجود افزایش هزینه‌های درمانی و دارویی کام بیماران را تلخ تر هم می کند: «رئیس شورای عالی بیماران خاص و صعب العلاج کرمانشاه می گوید: داروهایی که بیماران خاص و صعب العلاج مصرف می کنند اوایل امسال برای یک دوره ۶۰ هزار تومان بود که امروز به ۵۰۰ هزار تومان رسیده است.» (خبرگزاری تسنیم)


۳ -بیکاران جدید


جدا از قصه ناخوشایند نرخ ۱۲.۱ درصدی بیکاران که همواره از چالش های اقتصاد کشور به شمار می‌آید، اما در کارزار گرانی ها، گروه بیکاران جدید که در پی ریزش نیروی کار در صنعت پدید آمده، خود حکایت قابل تاملی است که زندگی این گروه را با چالش های جدی مواجه می کند. معاون وزیر کار روز گذشته چنین گفت: «تمام اهداف برنامه های اشتغالی وزارت کاربرای کاهش نرخ بیکاری بوده است، اما برخلاف برنامه ریزی، اکنون شاهد افزایش ۳۰ هزار نفری تعداد بیکاران هستیم.» (خبرگزاری تسنیم ۹۷.۱۲.۱۸)


اگرچه به نظر عدد یاد شده در آمار این مسئول، خوش بینانه است، اما باید توجه کرد که این افراد با حداقل حقوقی که داشته اند، به امید پایان ماه، برای زندگی‌شان برنامه ریزی می کرده اند و حالا به یک باره به سد گرانی های افسار گسیخته برخورد کرده اند. آیا در این شرایط این خانواده ها را می توان از یاد برد؟


۴ – مددجویان تحت حمایت نهادهای حمایت گر


به این خبر روز گذشته رئیس سازمان بهزیستی کشور توجه کنید و از این مجمل حدیث مفصل بخوانید: «میزان عیدی مددجویان بهزیستی بین ۵۳ تا ۱۰۰ هزار تومان متغیر است که امیدواریم تا پایان سال این مبالغ تامین اعتبار شود.»
(خبرگزاری ایلنا- ۹۷.۱۲.۱۸)


چانه زنی درباره اثبات مشکلات معیشتی این گروه که طبق آمار حدود شش میلیون نفر هستند، به نظر کاری عبث می آید. این مددجویان با آبرو که به دلایل مختلف دچار محرومیت اند حالا در شرایط افسار گسیختگی قیمت ها فقط خدا می داند که روزگارشان چگونه می گذرد.


۵ – دل بسته ها به پس اندازها


حتی نام گذاری هم برای چنین گروهی دشوار به نظر می آید؛ گروهی که تا همین چند ماه قبل پس از مدت ها پس اندازی را اندوختند تا با آن شغلی دست و پا یا مراسم ازدواجشان را برپا کنند. اما به یک باره دچار شوک افزایش قیمت‌ها شدند. فرض کنید من و شما به سختی ۱۵ میلیون مهیا کرده بودیم که با خرید یک پراید بتوانیم برای مخارج زندگی مسافرکشی کنیم اما در یک چشم بر هم زدن ورق بازار برمی گردد و روی ناخوشش را به ما نشان می دهد. به نظر شما حالا این افراد چه باید بکنند؟!


۶ – حداقل حقوق بگیران تامین اجتماعی


با یک معادله ساده و با احتساب تنها هزینه های اساسی و مستاجر نبودن برای یک خانواده از کار افتاده یا بازماندگان بازنشسته و بیمه شده متوفی با میزان حقوق حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان، چگونه می توان یک نوروز شاد را برای این خانوارها تصور کرد؟ فرضیه داشتن فرزند معلول و بیمار صعب العلاج، فرزندان آماده ازدواج و مستاجر بودن را اگر برای چنین خانواده هایی متصور شویم، تکلیف چه می‌شود؟!


ضرورت یک اقدام فوری و جدی


اگرچه می توان به این گروه ها، موارد و مصادیق دیگری نیز افزود اما به نظر می رسد، هر یک از این طبقات جامعه حکایت هایی شبیه هم دارند که همچنان در کاربست ویژه مسئولان جای خود را نیافته اند. رفع «فقر مطلق» از جمله رویکردهایی است که دولت در یک سال اخیر بر آن اهتمام نهاده است اما تدارک عیدی ۵۳ تا ۱۰۰ هزار تومانی برای این گروه، بیشتر شبیه یک نوستالژی است که سال های خیلی قبل چنین رقم هایی را «عیدی» می نامیدند. ضمن اینکه بلاتکلیفی تامین اعتبار برای پرداخت بسته حمایتی به یک میلیون مشمول دریافت، نمونه دیگری از کم توجهی به این طبقات است. بی شک این وضعیت نشان می دهد که دولت و دستگاه های مسئول راهی جز تدارک یک اقدام فوری و جدی برای تامین حداقل‌های مورد نیاز این اقشار ندارند.

فقدان شفافیت علت عدم توفیق در مبارزه با فساد

مهدی پازوکی در آرمان نوشت:

عمده علت عدم توفیق در مبارزه با فساد را می‌توان در فقدان شفافیت در نظام مالی و پولی کشور جست‌وجو کرد. عدم شفافیت که رانتخواران، کلاهبرداران، واسطه‌گران و دلالان خواهان آن هستند، همین را می‌رساند. لذا وقتی می‌توانیم به طور سیستماتیک جلوی فساد را بگیریم که سیستم اطلاعاتی شفافی داشته باشیم. مبارزه با فساد و پولشویی با شعار امکان‌پذیر نیست؛ چرا که در مبارزه با فساد باید عملگرایی با مولفه‌های خاص خود را سر لوحه کار قرار داد. اگر شفافیت در تمام ابعاد پولی، مالی و اداری به سیستم بازگردد این مساله منتج به انضباط اقتصادی در کشور خواهد شد.

امروز اگر شاهد بی‌عدالتی، نابرابری و فساد اقتصادی هستیم بدین دلیل است که شفافیت بر ارتباطات و روندهای کاری حاکم نیست. در هر جای جهان برای محاسبه تولید ناخالص داخلی ۳ روش وجود دارد؛ مخارج یا هزینه، ارزش افزوده و روش درآمدی است، اما چون در ایران اطلاعات آمار درآمدی وجود ندارد نمی‌توان درآمدها را محاسبه کرد.

امروز افرادی وجود دارند که مخالف هستند و وضعشان روزبه‌روز بهتر می‌شود، اما در طرف مقابل بسیاری هستند که در راه کشور جان داده و می‌دهند، اما شرایط چندان مناسبی ندارند. این نشان می‌دهد که در برخی جاها مطلوب عمل نشده که این اختلاف بدین حد فاحش به‌وجود آمده است.

امروز در کشورهای توسعه یافته با برقراری شفافیت با پولشویی، پول‌های کثیف مبارزه می‌شود و تمامی پول‌ها تحت کنترل سیستم است؛ از این جهت است که کمتر شاهد اختلاس‌هایی با ارقام بزرگ هستیم. به عنوان مثال نروژ نیز مثل ایران کشوری نفت‌خیز است، اما چون براساس سیستم اقتصادی درست و شفافی اداره می‌شود بیش از هزار میلیارد دلار در صندوق سرمایه‌گذاری این کشور پول وجود دارد و مسلماً فسادش نیز به مراتب کمتر از کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه است. لذا این کشور در بسیاری از شاخص‌های اقتصادی رتبه نخست را دارد و حتی از آمریکا بالاتر است.

این در حالی است که طی سالیان گذشته شاهد بودیم که به دلیل فقدان شفافیت در کشور امثال شهرام جزایری، بابک زنجانی و مرجان شیخ‌الاسلامی‌ها ظهور کرده و موجب گسترش فساد در کشور شدند. اشکال کار اینجاست که مسئولان می‌خواهند با مدیریت سنتی یک جامعه صنعتی را اداره کنند، اینگونه است که دچادر پارادوکس می‌شوند.

در دنیای امروز باید به طراحی سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی پرداخت. از این جهت اگر اراده آهنینی وجود داشته باشد می‌توان جلوی فساد را گرفت به شرطی که بخواهیم و بایسته‌های آن را بپذیریم. مثلاً در همین داستان فساد در پتروشیمی مشکل این است که چه کسانی طرف حساب اینها بوده‌اند و چرا در این چند سال بانک مرکزی حساب این افراد را نبسته یا برخورد قانونی با آنها صورت نگرفته تا به اینجا کشیده نشود.

نخستین شاکی اینها باید بانک مرکزی باشد که چرا این پول‌ها بازنگشته است. لذا برای مبارزه با فساد باید این شفافیت از بالا تا پایین در همه شئون رعایت شود تا شاهد چنین مسائلی در جامعه نباشیم که از سویی مردم در تنگناهای اقتصادی و معیشتی باشند، اما از طرف دیگر دادگاه مفسدین اقتصادی با اختلاس‌های چند میلیون یورویی را مشاهده کنند.



ماهیت رفتار منطقه‌ای ایران و چرایی نگرانی غرب

عباس حاجی‌نجاری در جوان نوشت:

موضوع رفتارهای منطقه‌ای ایران، این روزها به محور اصلی فشارها و جنگ روانی قدرت‌های غربی علیه ایران تبدیل گردیده است، به گونه‌ای که پمپئو در گفت‌وگوی اخیر خود با وزرای خارجه فرانسه و انگلیس بر ضرورت همراهی اروپا با امریکا در برخورد با ایران در این عرصه تأکید کرده است.


آنچه در مواضع امریکایی‌ها و اروپایی‌ها در برخورد با نفوذ منطقه‌ای ایران مورد تأکید قرار گرفته، نگرانی از افزایش نفوذ ایران و تأثیر آن در روند تعاملات کشورهای منطقه و شرایط داخلی آنهاست. بر اساس آخرین مواضع اعلامی اروپایی‌ها علیه ایران که در گفت‌وگوهای اخیر مورد تأکید قرار گرفته، آن‌ها مدعی هستند که ایران باید مواضع خود را در لبنان، سوریه، یمن و عراق تعدیل و بر اساس توافقنامه وین (درباره روابط سیاسی) روابط خود را با این کشورها تنظیم کنند. این مطالبه اروپایی‌ها را امریکایی‌ها صریح‌تر بیان کرده و مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور امریکا با ادعای نقش بی‌ثبات ساز ایران در منطقه مدعی شده است که امریکا تحت رهبری پرزیدنت ترامپ همچنان نیرومندانه در برابر ایران خواهد ایستاد.


فارغ از جنجال تبلیغاتی غرب در مورد نفوذ منطقه‌ای ایران، تأمل در ابعاد شکل‌گیری و تقویت نیروهای جبهه مقاومت، چرایی عصبانیت غرب را بیشتر آشکار می‌کند.


نقطه کانونی مقاومت در منطقه حزب‌الله لبنان است. نگاهی به نقش تاریخی حزب‌الله لبنان نشانگر آن است که این نیروی مقاومت از زمان شکل‌گیری نه‌تن‌ها ثبات و آرامش را به لبنان که در گذشته آماج جنگ‌های داخلی میان گروه‌های مختلف لبنانی از فرقه‌های مختلف بود، بازگردانده بلکه توانست برای اولین‌بار در جهان عرب و فلسطین اسرائیل را شکست داده و از لبنان اخراج کند و برای این کشور یک مصونیت در برابر تهاجمات صهیونیست‌ها ایجاد کند.

ایثارگری‌های رزمندگان حزب‌الله در سال‌های اخیر در تقابل با گروه‌های تکفیری در سوریه و لبنان، عملاَ این گروه را به محبوب‌ترین نیروهای مقاومت در منطقه تبدیل به‌گونه‌ای که تأثیر آن را در آرایش جریان‌های سیاسی داخلی لبنان می‌توان دید که باعث شد حزب‌الله تأثیرگذارترین نقش را در شکل‌گیری دولت لبنان داشته باشد به‌رغم آنکه نخست‌وزیر از جریان مقابل جبهه حزب‌الله است و این نشانه آن است که حزب‌الله به انسجام و وحدت در لبنان بیش از کسب قدرت سیاسی اهمیت می‌دهد، در سوریه مجاهدت‌های نیروهای مقاومت (حزب‌الله، دفاع وطنی، فاطمیون، زینبیون و…) و کمک‌های مستشاری ایران مهم‌ترین نقش را در شکست داعش و سرکوبی این جریان وابسته به قدرت‌های استکباری و ارتجاع منطقه داشته است، این نیروها که بدون چشمداشت و با ایثار خود عملاَ نماد جدیدی از مقاومت در منطقه را متجلی کردند، به تضمین‌کننده ثبات در این کشور تبدیل شده‌اند و شاید دلیل اصلی تلاش صهیونیست‌ها برای خروج آن‌ها از سوریه نیز همین نقش تعیین‌کننده و ثبات‌ساز این نیروهاست که می‌توانند آینده سوریه را شکل دهند. در عراق حشدالشعبی که تولد آن با تسلط داعش بر موصل و بخش‌های شمالی عراق همراه شد، نقش تعیین‌کننده‌ای در شکست داعش و بازگرداندن ثبات به عراق داشت که از سال‌ها قبل از ظهور داعش به دلیل جنایات امریکایی‌ها در عراق، مردم این کشور را درگیر یک جنگ داخلی کرده بود. این نیرو اکنون به تأثیرگذارترین قدرت در عرصه جریان سیاسی عراق تبدیل شده است.


انصارالله یمن که سال‌های اخیر در قبال تجاوز سعودی‌ها به یمن ایستادگی کرده و روزبه‌روز قدرتمندتر شده است تنها از خاک و وطن خود دفاع می‌کند. نگاهی به صحنه یمن متجاوزان واقعی را آشکار می‌کند. آیا نیروهای یمنی که از وطن خود در قبال تجاوز دفاع می‌کنند باید سرزنش و سرکوب شوند یا نیروهای متجاوز سعودی و اماراتی و مزدوران آفریقایی آن‌ها که سال‌هاست مردم یمن را با حمایت ارتش‌های امریکا، انگلیس، فرانسه و… سرکوب می‌کنند. در فلسطین نیز حماس و جهاد اسلامی تنها برای نجات مردم از دست جنایات صهیونیست‌ها مبارزه می‌کنند و این آرمانی است که نه‌تن‌ها اعراب و مسلمانان، بلکه مردم در کشورهای اروپایی نیز از آن حمایت کرده و رژیم صهیونیستی را به دلیل جنایاتش علیه فلسطینیان محکوم می‌کنند و حمایت ایران نیز از نیروهای مقاومت یک حمایت مشروع، انسانی و اسلامی است.


آنچه اروپایی‌ها و امریکا را این روزها به تکاپو انداخته است که به بهانه آن بر ایران فشار بیاورند، همین نقش ثبات‌ساز نیروهای مقاومت در کشورهای متبوع خودشان است. اما از آنجایی که این نیروها منافع حکام وابسته به غرب را در کشورهای خود به خطر انداخته‌اند، تصور امریکا و اروپا این است که با فشار بر ایران قادرند تا آن‌ها را به تسلیم واداشته و از معادلات کشورهای خود حذف کنند. فارغ از آنکه، هر یک از این نیروها چه ایران از آن‌ها حمایت بکند و چه حمایت نکند، خود به جریان تعیین‌کننده در کشورهایشان تبدیل و نهادینه شده‌اند.


اما نکته دیگری که غربی‌ها را بیشتر نگران کرده، تبدیل ایران و نیروهای مقاومت به عمق راهبردی یکدیگر است. این به معنای آن است که همانگونه که حمایت‌های معنوی و بعضاً مادی ایران به این نیروها در حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشورشان کمک کرده است، وجود آن‌ها در مرزهای رژیم صهیونیستی و یا نقاط حساس منطقه سبب شده است که امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در روند تقابلشان با ایران اسلامی، نتوانند تصور تهدید ایران را هم در ذهن بگذرانند چراکه در آن صورت باید تمام منافعشان در منطقه را در خطر ببینند و این مهم بیانگر به نتیجه رسیدن سرمایه‌گذاری‌های مجدد ایران در سال‌های اخیر است.


مؤلفه تأثیرگذار دیگر در این عرصه این است که ایران اسلامی با حمایت از مقاومت فلسطین و همکاری در شکست داعش و دیگر مزدوران منطقه‌ای امریکا، جایگاه ویژه‌ای در میان مردم منطقه پیدا کرده است و این خود نگرانی اصلی حکام منطقه و وابستگان آن‌ها را در پی داشته است و این واقعیت بیانگر آن است که گفتمان انقلاب که تجلی عینی و عملیات دین‌داری و دین‌باوری است، به نقطه کانونی شکل‌گیری تحولات آینده منطقه تبدیل شد که در ذیل آن موج سوم بیداری اسلامی در منطقه در حال وقوع است.

باید مردم پاسخگو باشند؟

علیرضا صدقی در ابتکار نوشت:

در بسیاری از اقوال و اخباری که از سوی چهره‌ها و شخصیت‌های سیاسی و ساکنان هرم قدرت در ایران امروز مشاهده می‌شود، همواره حجم وسیعی از توقعات و انتظارات از عموم جامعه مطرح می‌شود. به‌گونه‌ای که گاه تصور می‌شود، مردم بیش از مسئولان در بروز و وجود برخی پدیده‌های نامیمون و ایجاد موانع توسعه متوازن کشور دارای مسئولیت هستند.


گویی مردم به‌گونه‌ای منتزع از کلیت نظام و حاکمیت در بستری امن و آرام و برخوردار از همه امکانات و فرصت‌ها زیست می‌کنند و حالا نوبت آن‌ها است که در رفع مشکلات و تلاش برای توسعه کشور نقش خود را ایفا کنند.


انتظاری که اگر نه گزاف که حداقل برای مردم ایران به ویژه طی ۴۰ سال گذشته بسیار بزرگ و غیرقابل باور است. شاید لازم باشد تا بار دیگر نکاتی، این بار نه برای مردم که برای مسئولان بازخوانی شود تا دریابند که سهم کدام یک در بروز شرایط فعلی بیش از دیگری است.


چنانچه هر ناظر منصف و پژوهشگر اندیشمندی، تاریخ ۴۰ ساله انقلاب اسلامی را از این منظر مورد مطالعه و دقت‌نظر قرار دهد، به نتیجه‌ای روشن خواهد رسید. این مطالعات به طور قطع نشان خواهد داد که اگر مردم بیش از حاکمیت به سهم و وظیفه خود عمل نکرده باشد، حتماً عملکرد آن‌ها کمتر از کلیت حاکمیت نبوده است.


گواه این مدعا را می‌توان بر در و دیوار خیابان‌ها و کوچه‌های سراسر کشور دید و مشاهده کرد. تابلوهایی که نام شهدا را در خود جای داده‌اند. شهدایی که همه از فرزندان این مرز و بوم بودند و پیش از آنکه نام شهید به خود بگیرند برادر، فرزند، همسر و پدر کس و کسانی بودند؛ یا در آسایشگاه‌های نگهداری جانبازان، رد و نشانی دیگر از ایفای نقش مردمی در حفظ و پاسداشت و حرمت نظام برآمده از مردمی‌ترین انقلاب جهان در قرن بیستم را می‌توان دید.


موضوع فقط همین ایثارها و فداکاری‌ها هم نیست. تشکل‌های غیردولتی فراوانی که در حوزه‌های آسیب‌های اجتماعی، حمایت از کودکان و ایتام، توجه به خانواده‌های بدسرپرست و بی‌سرپرست، حفاظت از محیط‌زیست و… فعالیت می‌کنند، همه نشان از همین اهتمام و توجه عمومی به مسائل ملی دارد.


حضور سیاسی مردم در عرصه‌های انتخاباتی و اعلام موضع شفاف آن‌ها برخلاف چهره‌ها و شخصیت‌های سیاسی هم از دیگر نمودهای مواجهه فعالانه و همدلانه مردم با حاکمیت بوده و هست.


دیگر از این مردم که این روزها از بروز شرایط نامساعد اقتصادی معیشتی به تنگ آمده‌اند چه انتظاری می‌توان داشت؟ چرا دولتمردان و مسئولان کلان کشور باید بار دیگر آن‌ها را مخاطب دعواها و مدعاهای خود قرار بدهند و بار دیگر از آن‌ها انتظار داشته باشند؟


جالب آنکه بسیاری از رسانه‌ها و خبرگزاری‌های وابسته به پیکره حاکمیت هم دانسته یا نادانسته در تنور ناامیدسازی مردم می‌دمند. هر مسئله بزرگ و کوچکی به بهانه‌ای برای ناامید کردن مردم از دولت یا مجلس تبدیل می‌شود. صدا و سیما در برنامه‌های متعدد سعی می‌کند دولت را ناکارآمد جلوه دهد. در مقابل دولت هم از دست‌های پشت پرده و حمایت‌های خارج از عرف می‌گوید. مجموع این‌ها فضا را به شدت برای ناظر بیرونی که همانا مردم هستند غبارآلود و تار کرده است. فضایی تار که با مشکلات معیشتی، ناامیدی از آینده و تبلیغات وسیع دشمنان و رسانه‌های بیگانه گره خورده است.


در چنین اتمسفری باز هم برخی مسئولان به صراحت از انتظارات‌شان از مردم می‌گویند. از نقش مردم در بروز شرایط فعلی و توصیه‌هایی بی‌قواره و بی‌سلیقه به مردم دارند که در آن بار دیگر از بایدها و نبایدها می‌گوید. این نوشتار بنا ندارد تا تصویری ایده‌آل، انتزاعی و غیرواقعی از مردم ارائه دهد. تصویری که در آن مردم هیچ نقشی در بروز شرایط نامساعد فعلی ندارند. اما انصاف نیست اگر این نقش را هم‌سنگ با نهادهای حاکمیتی تصویر کرد.


مجموع عوامل و متغیرهای موجود در فضای اجتماعی ایران نشان می‌دهد مردم بسیار بیش از حاکمان نقش خود را برای حفظ وضع موجود و جلوگیری از تهدید کشور ایفا کرده‌اند. مردمی که در هیچ‌یک از عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دیپلماتیک حاکمان خود را تنها نگذاشته‌اند و هرچه در توان‌شان بوده برای حراست از کشور به خرج داده‌اند.


حال حداقل انتظار این است تا دیگر این مردم مخاطب مطالبات و خواسته‌های حاکمان نباشند چراکه این مردم خسته از شرایط موجود، بیش از هر چیز به امید آن هم امیدی از جنس واقعیت و اقدام و عمل نیاز دارند. مردم ایران از اتهام‌زنی‌ها، برملا ساختن‌ها، گروکشی‌های سیاسی و بی‌توجهی به منافع ملی به تنگ آمده‌اند. بر مسئولان و مدیران و حاکمان کشور است تا فارغ از تمام این مجادلات چاره‌ای برای بهروزی و ساختن آینده‌ای روشن برای این مردم بیندیشند.

برچسب ها:

سیاسی