انقلاب فرانسه و تصویر چهل سالگی

به گزارش مشرق، شاید برای ما که به تازگی از جشن چهل سالگی انقلاب اسلامی فراغت یافته‌ایم، جالب باشد که دیگر انقلاب‌های مهم و مشهور سده‌های اخیر در بازه زمانی مشابه چه حال و هوایی داشته‌اند. پیشنهاد می‌کنم بر شاخص‌ترینِ این انقلاب‌ها، درنگ مختصری کنیم: انقلاب فرانسه. انقلاب «کبیر» فرانسه، رخداد زیر و رو کننده‌ای که از سوی تاریخ‌نویسان خط فاصل دوران قدیم و جدید به حساب می‌آید و عالمان علوم اجتماعی به درستی رد تأثیر آن را در بخش اعظم تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اندیشه‌ای جهان مدرن جستجو می‌کنند، چهل سالگی خود را چگونه جشن گرفت؟

بیشتر بخوانید:

چرا انقلاب‌های مشهور در دهه چهارم خود شهید حججی ندارند

بزرگترین خطای انقلاب به‌قدرت رسیدن «لیبرال‌ها» بود

اگر طبق روایت رایج، فتح زندان باستیل در تابستان ‌۱۷۸۹ را لحظه پیروزی انقلاب تلقی کنیم، این انقلاب در سال ‌۱۸۲۹ چهل ساله شده است، اما مرور کوتاه بر اوضاع و احوال فرانسه‌ ۱۸۲۹ حاکی از آن است که تصور برگزاری جشن چهل سالگی انقلاب کبیر تنها ممکن است بر نوعی طعنه یا شوخی گزنده حمل شود.

در ۱۸۲۹، شارل دهم بر تخت پادشاهی فرانسه نشسته است. شارل دهم، برادر لویی هجدهم و برادرزاده لویی شانزدهم است؛ لویی شانزدهم همان پادشاه مخلوعی است که انقلاب بر ضد او صورت گرفت و سر خود را در فوران شور و حرارت انقلاب زیر گیوتین ژاکوبن‌های انقلابی از دست داد. البته جمهوریت به‌عنوان آرمان اساسی جریان اصلی انقلاب مدت‌ها قبل از چهل سالگی به محاق رفته بود، یعنی وقتی ناپلئون بناپارت با فائق آمدن بر نابسامانی و هرج‌ومرج برآمده از فضای پسا ژاکوبنی در ۱۸۰۴ خود را امپراطور نامید. اما با شکست بلندپروازی امپراطوری بناپارتی در ۱۸۱۴، مداخله‌ دولت پروس و همکاری نخبگان داخلی به اعاده‌ سلطنت دودمان بوربون انجامید. در فاصله‌ ربع قرن از انقلاب کبیر، برادرزاده‌ شاه معدوم با انتخاب لقب لویی هجدهم بر تخت سلطنت نشست.

البته اعاده سلطنت به منزله‌ بازگشت تام و تمام به وضع قدیم نبود، لویی هجدهم به روشنی در می‌یافت که می‌بایست شاه مشروطه باشد. البته ضامن این مشروطیت مجلس اعیانی بود که اشراف محافظه‌کار بر آن تسلط داشتند. اما با مرگ لویی هجدهم در ۱۸۲۴، برادرش شارل دهم جایگزین او شد که بهره‌ کمتری از حزم و احتیاط داشت. او در تلاش بود تا اقتدار و شوکت سابق سلطنت را احیا کند و چنین تلاشی لاجرم به وقوع تنش‌ها و درگیری‌های مستمر سیاسی می‌انجامید. درگیری‌هایی که به آمد و رفت مکرر نخست‌وزیران و دولت‌های مستعجل یکی، دو ساله منجر شده بود. در سال ‌۱۸۲۹، چهلمین سالگرد انقلاب کبیر، تلاش شارل دهم برای بازیابی نظم قدیم و افزایش اختیارات خود با نصب نخست‌وزیری مطیع اوج گرفته بود. آن زمان کسی اطلاع نداشت که او بهای این بلندپروازی شاهانه را یک سال بعد با سرنگونی تاج و تخت خود خواهد پرداخت. سقوطی که البته نه به منزله‌ بازگشت جمهوری، بلکه صرفاً انتقال سلطنت از خاندان بوربون به خاندان اورلئان بود. در ۱۸۳۰، لویی فلیپ (دوک اورلئان) بر جایگاه پادشاهی فرانسه تکیه زد. هنوز تا اعلام جمهوری دوم در پس انقلاب ۱۸۴۸ حدود دو دهه زمان مانده بود.

در دوره اعاده‌ سلطنت پس از ۱۸۱۴، گذشته از ساختار سیاسی و حقوقی، وجوه مهمی از روندهای اجتماعی و فرهنگی محصول انقلاب نیز واژگون گشت. به طور مشخص، اشراف زمین‌دار که در کنار سلطنت و کلیسا عمده‌ترین نیروهای معارض انقلاب را تشکیل می‌دادند، جانی دوباره گرفتند. پیش‌تر اشاره شد که مجلس اعیان عموماً تحت سلطه‌ دوک‌ها، کنت‌ها و بارون‌هایی بود که با گذر از کابوس انقلاب موقعیتی حتی چه بسا بهتر از دوره‌ پیش از انقلاب یافته بودند. در دوره‌ شارل دهم، با تصویب برخی قوانین، بسیاری از اشراف حقوق و دارایی‌های به یغما رفته در دوره‌ انقلاب را باز پس گرفتند. همچنان که در همین دوره، کلیسای فرانسه نقش سیاسی و اجتماعی خود را تا حد زیادی بازیافت و مسیحیت کاتولیک بار دیگر به دیانت رسمی دولتی بدل شد. تجربه‌ کابوس‌وار انقلاب اشراف و کلیسا را بیش از پیش بر سرنوشت مشترک‌شان آگاه کرده بود، فلذا دوره‌ اعاده‌ سلطنت در عین حال دوره‌ روی‌آوردن بیشتر اشراف به تدین و حمایت از کلیسا بود. هر دوی آن‌ها به خوبی واقف شده بودند که می‌بایست در برابر دشمن مشترک دست‌ها را در یکدیگر حلقه کنند.

از جهت دیگر، تلاطمات انقلابی، جاه‌طلبی نافرجام بناپارتی و وضعیت معلق دوره اعاده‌ سلطنت همه با هم موجب گردیده بود تا فرانسه‌ مغرور و پرادعا قافیه‌ اقتصاد را به رقیب و خصم دیرین خود، انگلستان، ببازد.

به روایتِ میلوارد و سول در کتاب «توسعه اقتصادی اروپای قاره‌ای»، بازارهای فرانسه در عصر شارل دهم از اجناس و کالاهای انگلیسی انباشته شده بود و دولت تلاش می‌کرد تا با تعرفه‌های گمرکی از این امر جلوگیری کند. آنان همچنین از آمار و اطلاعات مخدوشی سخن گفته‌اند که مقامات فرانسوی برای رفع و رجوع مشکلات اقتصادی ارائه می‌کردند. این‌ها همه در کنار فقر و نابرابری و مشکلات بهداشت محیط کار و زندگی است که دغدغه‌ مشترک فعالان سوسیالیست را در فرانسه نیمه‌ اول قرن نوزدهم شکل می‌دهد.

مقصود از این گزارش مختصر موقعیت جامعه و تاریخی فرسنگ‌ها دور از ما آن نیست که بر موقعیت کنونی خود و بحران‌ها و ناکامی‌های آن سرپوش بگذاریم. مقصود حتی این نیست که به سادگی مقایسه‌ای میان موقعیت و دستاوردهای دو انقلاب بزرگ، انقلاب ‌۱۷۸۹ فرانسه و انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران، ترتیب دهیم. مقصود بیشتر دعوتی است به مشاهده‌ تصاویرِ بزرگ‌مقیاس. همه‌ ما در موقعیت انضمامی و واقعی خود با انبوهی از وقایع و تصاویر محدود و موضعی مواجهیم. روشن است که همین تصاویر محدود و موضعی فضای زندگی ما را می‌سازند و غفلت از آن‌ها نه ممکن است و نه مطلوب، اما این خطر همواره هست که غرقه شدن یکسویه در رخدادها و تصاویر محدود و مقطعی ما را از درک تصاویر بزرگ‌مقیاس ناتوان سازد و خصوصاً قضاوت‌ها و ارزیابی‌های ما را مخدوش و معوج سازد. قضاوت‌ها و ارزیابی‌هایی که لاجرم کنش‌ها و اقدامات ما را شکل می‌دهد و جهت می‌بخشد.

انقلاب کبیر فرانسه، همان رخداد زیر و رو کننده‌ای که از سوی تاریخ‌نویسان خط فاصل دوران قدیم و جدید به حساب می‌آید و عالمان علوم اجتماعی به درستی رد تأثیر آن را در بخش اعظم تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اندیشه‌ای جهان مدرن جست‌وجو می‌کنند، در چهل‌سالگی خود سیمایی شکست‌خورده داشت. تصاویر محدود و مقطعی که در این یادداشت بعضاً مورد اشاره قرار گرفت، تجربه ملموس و محسوس افرادی بود که در دل آن آشوب و هاویه‌ تاریخی می‌زیستند. اینک اما با گذشت بیش از دو سده ما عموماً هیچ چیز از آن قطعات و اجزاء پازل تاریخ نمی‌دانیم. آنچه در فرایند تحول تاریخی رسوب کرده و ما، همچون عموم مردمان روزگار جدید، کم یا زیاد می‌دانیم و می‌شناسیم، انقلابی است که همواره در کنار خود لقب کبیر را داشته است.

واقعیت آن است که عبور از لایه ضخیم تصاویر محدود و مقطعی و دستیابی به تصاویر بزرگ‌مقیاس از انقلاب اسلامی و موقع و موضع امروزین ایران، برای ما که در بطن شرایط انضمامی و مصائب و درگیری‌هایش قرار داریم، عموماً دشوار و بلکه ناممکن است. چنین تصویری را تنها تاریخ نویسان و ناظران آینده به دست خواهند داد، اما در شرایطی که هجمه‌ای نظام‌مند و پردامنه برای تزریق و تثبیت احساس یأس و ناکامی و فروماندگی در ذهن و ضمیر ایرانیان در جریان است، چاره‌ای از آن نداریم که در حین تلاش برای برداشتن گام‌های اصیل و حقیقی به پیش و به موازات کاستن از رنج‌ها و زخم‌هایی که بستر تجمع ویروس‌ها و مگس‌هاست، در ارائه و استحصال تصویری بزرگ‌مقیاس از انقلاب کبیر اسلامی بکوشیم. نیل به چنین تصویری خود بخشی از پیشبرد پروژه‌ انقلاب و بستری برای ارتقای ظرفیت تاب‌آوری و ایستادگی ملت ایران، به‌عنوان سوژه‌ اصلی انقلاب، است. بیانیه‌ اخیر رهبر انقلاب را می‌توان فتح بابی در این تلاش مهم و تعیین‌کننده قلمداد کرد.

منبع: صبح نو

برچسب ها:

سیاسی