اینها را بگذارید کنار دهها واکنش توئیتری و اینستاگرامی علیه تلویزیون از سوی مجریان و چهرههای تلویزیونی که طی ۲ ماه گذشته در شبکههای اجتماعی و مطبوعات و رسانهها، در نقد نحوه داوری و عملکرد جشنواره منتشر شده است. از جایی به بعد هم ماجرای اخلالی که دست آخر هم مشخص نشد چه کسی و از کجا آن را کارگردانی میکرده، حواشی علیه جشنواره را بیشتر کرد. بعد هم که هر چه اتفاق افتاد «علیه تلویزیون» بود. حالا بیایید حساب کنیم اساساً چرا یک رسانه باید اینقدر علیه خود هزینه کند و برای هزینه کردن علیه خود اینقدر انگیزه داشته باشد و سازوکار درست کند و ستاره مربع راه بیندازد و با راه رفتن روی اعصاب ملت با زیرنویسهای مسابقه، هیچ عایدی از منظر ارتقای کیفیت و کمیت مخاطب عمومی نداشته باشد و دست آخر در کنار این همه فحش بخورد و عکس یادگاری بگیرد؟!
بیشتر بخوانید:
اطلاعیه شرکت توسکا در واکنش به اتهامات وزیر ارتباطات
فیلم / "ماه عسلِ علیخانی" به پایان خط رسید
عکس / چهره فردوسیپور پس از کسب دو جایزه
عکس / حرفهای درگوشی فردوسیپور و گلزار
عکس / مراسم اختتامیه جشنواره جام جم
شب باشکوه برای ستارگان تلویزیون / از اهدای جایزه به یک تهدید کننده تا پایان «ماه عسل»
اما محل اشکال جشنواره جام جم کجاست؟ پیش از همه باید از اصل جشنواره به واسطه نداشتن یک سیاستگذاری مشخص و در تضاد بودن با منافع کلی سازمان صداوسیما انتقاد کرد. «تشویق» در همه رسانههای دنیا مرسوم است اما چه نوع تشویقی، با چه سازوکاری و چه هدفی؟! تشویقی که به اختلاف میان برنامهسازان و چهرههای یک رسانه دامن بزند؟ تشویقی که بیش از رسانه به «چهرههای رسانهای» اعتبار ببخشد و از کلیت رسانه (به واسطه حواشی متعدد، ماجرای عدالت در نحوه رأیگیری، اعتراض مجریان و…) اعتبارزدایی کند؟ تشویقی که با برندسازی مجدد از چهرهها (re-branding) هزینه استفاده از آنها در آینده را چند برابر افزایش دهد؟ تشویقی که به سرخورده شدن باقی مجریان و برنامهها و برنامهسازان و بازیگران و امثالهم منجر شود؟ و سوالات متعدد دیگر درباره این تشویق! که دقیقاً هم مشخص نیست چه تعداد از مخاطبان در آن شرکت کردهاند و همین مشخص نبودن ممکن است ابهامات فراوانی را درباره ادعای تلویزیون پیرامون «درصد مخاطب» را هم زیر سوال ببرد.
در واقع رسانه ملی در فرآیند جشنواره جام جم، به نام تشویق برنامهها و برنامهسازان پرمخاطب که عده کمی از بدنه تلویزیون هستند (در حد دو، سه مجری، چند کارگردان، چند بازیگر و دو، سه برنامهساز و…)، بخش مهمی از برنامهها و سریالها و بازیگران و کارگردانان و خلاصه بخش مهمی از سرمایههای خود را سرخورده میکند. اما چرا این اتفاق میافتد؟ چون سازوکاری که برای داوری توسط مردم و جمعآوری آرا و نظرسنجی در پیش گرفته شده، اساساً سازوکار غلطی است. در نظر نگرفتن نوع برنامهها و مخاطبان هر برنامه به نحوی که برنامه کودک و یک برنامه ترکیبی در یک دستهبندی قرار گرفتند و از طرفی بیتوجهی به میزان مخاطب هر شبکه، به نحوی که مثلاً مجری پرمخاطبترین برنامه پرمخاطبترین شبکه تلویزیون باید با مجری برنامهای از شبکهای با مخاطب کمتر در یک انتخابات شرکت کنند، دقیقاً چه نتیجهای از منظر افکار عمومی برای صداوسیما داشت؟ یعنی الان اگر از آقای میرباقری و مدیران پرسنوسال و باسابقه سازمان بپرسیم این «مثلا رقابت» و ایجاد ولع سخیف میان برنامههای یک سازمان (دقت کنید یک سازمان) و ایجاد دعواهای خالهزنکی درون خانواده صداوسیما، ایجاد حس برتریجویی یکی بر دیگری، زیرنویسهای اعصابخردکن، رقابت یک برنامه کودک با برنامه بزرگسال و رقابت برنامه علمی با یک برنامه ورزشی (که در نهایت با اعتراض بخش زیادی از مجریان سازمان مواجه شد) و ایجاد نارضایتی درونسازمانی میان کارکنان بخشها و برنامههای انتخاب نشده، دقیقاً چه آوردهای برای صداوسیما داشت، چه پاسخی از مدیران سازمان صداوسیما خواهیم شنید؟
البته این جشنواره آورده مهمی داشت و آن این بود که حضرات برگزیده شده به دست خود سازمان صداوسیما احتمالاً قراردادهای بعدیشان را مبتنی بر همین اعتباری که از سازمان صداوسیما گرفتهاند، پر و پیمانتر مطالبه خواهند کرد و صداوسیمایی که در وضعیت اسفناک بودجهای به سر میبرد مجبور است برای محقق کردن رضایت حضرات برگزیده جامجم، آوردههایی را که از ستاره مربع جمع کرده میان همین ستارههای خودبزرگکرده یا فرزندان نُنُرش تقسیم کند! کدام سازمانی در دنیا دست به چنین بیتدبیری میزند که تلویزیون ما زد؟ نمیدانم!
منبع: وطن امروز