سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
آقای ترامپ! به فکر سفارش تابوت باش
محمد صرفی در کیهان نوشت:
امروز باید به پاسداران انقلاب اسلامی دو تبریک گفت؛ اولین تبریک به مناسبت میلاد اباعبدالله الحسین (ع) و روز پاسدار و دومین تبریک برای آنکه از سوی خبیثترین و جنایتکارترین دولت دنیا، به عنوان تروریست لقب گرفتهاند. از نظر آمریکاییها هر کس مقابل آنها بایستد و نقشههای شومشان را نقش بر آب کند تروریست است. هرکس که بهجای دست بر سینه گذاشتن و تعظیم کردن در برابر قلدری آنها، دست بر اسلحه داشته و مقاومت کند، تروریست است. مثل حزبالله در لبنان، جهاد اسلامی و حماس در فلسطین، انصارالله در یمن، حشدالشعبی در عراق و بالاخره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. چه باک! طوبی لهم و حسن مآب.
پاسداران حریم و کرامت انسانی به امام حسین (ع) اقتدا کردهاند. مولایشان به آنان درس «هیهات مناالذله» داده و خصومت و خباثت دشمن در حق خود را، افتخار و مایه سربلندی میدانند که اگر شاگردان و پیروان این مکتب ظلمستیز و حقجو نبودند، این دشمنیها و خباثتها نیز نبود. الگوی آنان سر به نیزه داد اما به ذلت و ستم تن نداد و آنان نیز ثابت کردهاند که درس مقاومت را از مکتب عاشورا، از صمیم قلب و با تمام ایمان فرا گرفتهاند و به کار بستهاند.
تصمیم کاخ سفید در گنجاندن نام سپاه در لیست تروریسم، پیش و بیش از آنکه حرکتی فکر شده و تهاجمی باشد، از روی عصبانیت و استیصال است. آنان از سپاه، سیلیهای سخت کم نخوردهاند. آمریکاییها خوابهای آشفته بسیاری برای منطقه دیده بودند و رویای خاورمیانه جدید را در سر داشتند. خاورمیانه جدید زاده شد اما نه آنطور که آنان میخواستند و برایش برنامهریزی کرده بودند. خاورمیانه جدید در قالبی دیگر و با ماهیت و مختصاتی ۱۸۰ درجه متعارض با هدف آنان شکل گرفته که روح و جوهره آن «اکسیر مقاومت» است.
وزیر خارجه آمریکا دیروز در مراسم اعلام تصمیم کاخ سفید درباره سپاه گفته است؛ «پیام مستقیم به قاسم سلیمانی و دیگر متحدان او میفرستیم که با اقدامات شما برخورد میکنیم.» پمپئو از کدام اقدامات میگوید و چرا در تهدید سپاه از سردار سلیمانی نام میبرد؟ بگذارید جواب را از زبان یک ژنرال چهار ستاره آمریکایی بشنویم. ژنرال استنلی مککریستال که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ فرمانده عملیاتهای ویژه مشترک «پنتاگون» در عراق بود، زمستان پارسال در مقالهای که فارین پالیسی منتشر کرد، مینویسد؛ «شجاعت، کارآمدی و تعهد وی به کشورش همواره از سوی متحدانش تمجید و از طرف منتقدان نکوهش شده است.
چیزی که همه روی آن توافق دارند، این است که سلیمانی رهبری وفادار و پایدار در اهدافش است و طی دهههای گذشته سیاست خارجه ایران در منطقه را هدایت کرده و فرماندهی پیروز در میدان نبرد است. حتی میتوان ادعا کرد قاسم سلیمانی قدرتمندترین بازیگر در عرصه سیاست خاورمیانه امروز است و قدرتی بیحد و حصر دارد. مقامات وزارت دفاع آمریکا گزارش کردهاند که او یکتنه جنگ داخلی سوریه را از طریق نیروهای وابسته به ایران اداره میکند… مقاومت امروز ایران در برابر دخالت آمریکا در خاورمیانه، نتیجه مستقیم دخالت آمریکا در جنگ ایران و عراق است؛ جنگی که شخصیت و نظرات سلیمانی را شکل داد. از سوی دیگر، او فردی به شدت میهنپرست و وفادار به رهبر ایران است.» ژنرال آمریکایی در پایان مقاله خود اعترافی بزرگ و توام با خشم و عصبانیت دارد؛ «حضور سلیمانی برای خاورمیانه خطرناک است و از طرف دیگر، آینده آن را در دست دارد.»
اما مردی که خواب آمریکاییها را آشفته کرده و درجه حرارت مغزهای زنگ زده آنها را به نقطه جوش رسانده است، این روزها کجاست و چه میکند؟ او این روزها مانند دهها فرمانده نظامی دیگر سپاه و ارتش به همراه خیل عظیمی از نیروهای تحت امرشان به یاری سیلزدگان شتافتهاند و آستین همت بالا زدهاند تا در کنار سایر نهادها و ارگانهای امدادرسان، از آلام هموطنان آسیب دیده خود کاسته و مرهمی بر زخم زندگی آنان بگذارند.
اعلام تصمیم خصمانه دولت آمریکا علیه سپاه در چنین روزهایی که پاسداران با تمام توان، مخلصانه و شبانهروزی از شمال تا جنوب کشور به یاری هموطنان خود رفتهاند، شاهدی دیگر بر حماقت بیانتهای آمریکاییهاست. مردم گلستان و مازندران و لرستان و ایلام و خوزستان امروز برادران پاسدار خود را در حادثه سیل، در کنار خود میبینند که بیشائبه و خستگیناپذیر، میکوشند زندگی را در این مناطق سیلزده به روال عادی و طبیعی خود برگردانند. تروریست خواندن این سربازان سبزپوش و خاکی، پاسداران را در چشم مردم عزیزتر و آمریکاییها را بیش از پیش رسوا و منفور میکند و از این منظر باید بخاطر حماقت کاخ سفید شاکر بود.
اما تصمیم احمقانه کاخ سفید روی دیگری نیز دارد و آن هم هزینهای است که برای این کشور و بخصوص نظامیان آن در منطقه میتراشد. همانطور که مقامات کشورمان نیز به درستی اعلام کردهاند، پاسخ این خباثت آمریکا، تروریستی اعلام کردن ارتش آمریکا در منطقه از سوی جمهوری اسلامی ایران است. ساعتی پس از اعلام تصمیم کاخ سفید، شورای عالی امنیت ملی کشورمان اعلام کرد رژیم آمریکا را «دولت حامی تروریسم» و «فرماندهی مرکز آمریکا موسوم به سنتکام» و تمامی نیروهای وابسته به آن را «گروه تروریستی» میداند.
تصمیم شورای عالی امنیت ملی رافع مسئولیت از مجلس شورای اسلامی نیست و نمایندگان نیز باید به سرعت و در اولین فرصت، کل ارتش آمریکا و گروهها و شرکتهای تروریستی وابسته به آن - مانند بلک واتر- را با مصوبهای در ردیف گروههای تروریستی قرار دهند. چنین تصمیمی تبعات خاص و سنگینی برای نظامیان آمریکایی خواهد داشت. ترامپ با این اقدام در واقع با جان هزاران سرباز خود در منطقه بازی کرده است.
بهتر بود ترامپ پیش از امضای این فرمان، یک بار دیگر تصاویر تفنگداران دریایی کشورش را که زمستان سال ۱۳۹۴ وارد آبهای سرزمینی ایران شدند ببیند که چطور زانو زده و دستها را به پشت سر بردند. از امروز وضعیت منطقه غرب آسیا برای نظامیان آمریکایی متفاوت خواهد بود و آنها هستند که باید تاوان تصمیم رئیسجمهور کشورشان را بپردازند. ترامپ فراموش کرده است که چندی پیش در تاریکی و با چه ترس و لرزی فقط برای چند ساعت وارد عراق شد.
او در کاخ سفید با خیال راحت نشسته و میتواند هر فرمان احمقانه دیگری را امضا کند اما این سربازان بیچاره آمریکا هستند که باید در پایگاههای خود در منطقه، از سایهشان هم بترسند. یک هفته دیگر کنگره آمریکا نظر خود درباره این تصمیم را اعلام میکند. اگر کنگره هم در حماقت کاخ سفید شریک شود و بر آن مهر تایید بزند، ترامپ باید بهفکر سفارش و ارسال پوشک و تابوت به غرب آسیا باشد.
ملت ۸۰ میلیونی تروریست هستند؟
سید محمدصادق خرازی در ایران نوشت:
۳۹ سال پس از روزی که جیمی کارتر، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا روابط سیاسی و بازرگانی خود را با ایران قطع کرد، خلف جمهوریخواه او سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در فهرست گروههای به اصطلاح تروریستی قرار داد. کارتر در همان سال به دلیل ناتوانی در حل بحران گروگانهای امریکایی در تهران در انتخابات شکست خورد و به دوره دوم ریاست جمهوری نرسید.
همان کارتر ربع قرن بعد جزو طرفداران مذاکره بدون پیش شرط با ایران شد. علاوه بر آن او که میزبان توافق کمپ دیوید بین اعراب و اسرائیل بود، ربع قرن بعد برخلاف سیاست دولت وقت امریکا نه تنها با تروریستی خواندن گروه حماس مخالفت کرد که بانی مذاکره با سران این گروه مقاومت فلسطینی شد و اذعان کرد حذف حماس و سوریه از گفتوگوهای صلح خاورمیانه بیفایده است.
این همان کارتری بود که در دوره گروگانگیری، ایران را کشوری تروریست خواند و حضرت امام خمینی در گفتوگو با شبکه امریکایی «سی بیاس» خطاب به او فرمودند: «ملت سی و پنج میلیونی تروریست هستند؟!..تشخیص شما در مسائل سیاسی هم همینطور است که ملت ما را تروریست بدانید؟! شما مطمئن باشید که ملت ما مسلم است و مسلم تروریست نیست و با اینها با کمال رأفت عمل میکند.» (صحیفه امام خمینی، جلد ۱۱)
آنچه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری فعلی امریکا با تصمیم دیروز انجام داد تکرار ادعاهایی است که تمام جانشینان کارتر داشتند اما این بار نیروی رسمی و مردمی یک کشور دیگر را در فهرست تروریستی خود قرار داده است. تکرار همان اشتباهی که امریکا سال ۱۹۹۷ درباره حزبالله لبنان انجام داد و نیروی مقاومت مردمی علیه اشغالگری صهیونیستی را تروریست خواند؛ همان نیرویی که امروز مورد اقبال قاطبه مردم لبنان و دارای کرسی در پارلمان این کشور و جریان اثرگذار سیاسی در تشکیل دولت است.
چطور میشود حزبالله لبنان جزو گروههای تروریستی باشد اما سازمانهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل که رسماً دست به ترور مبارزان فلسطینی میزنند، در حملات خود مرتکب جنایات جنگی میشوند و سابقه سیاه بلندبالایی در کشتار غیرنظامیان بیدفاع دارند، در آن فهرست جایی نداشته باشند؟ اصولاً فهرست تروریستی امریکا دارای چه اعتباری است وقتی هم نام داعش در آن است و هم مهمترین نیروی مقابله کننده با داعش؛ یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران؟
این چه لیست مضحکی است که در آن نام گروههایی مانند القاعده، طالبان و داعش و…دیده میشود که نشو و نضج و نشان آنها با حمایتهای سیاسی و نظامی خود امریکاییها بوده و اگر نبود پشتیبانیهای لجستیکی پنتاگون، نه چنین گروههایی شکل میگرفتند و نه به اقدام تروریستی دست میزدند؟ این چه فهرست مفتضحی است که حامیان گروهک تروریستی منافقین که افتخار سخنرانی در محافل آنها را دارند، برایش تصمیم میگیرند و اسم حذف و اضافه میکنند؟ آیا اقبال روزافزون مردم لبنان و منطقه به حزبالله لبنان خود بهترین گواه بیاعتباری لیست تروریستی نیست؟ آیا همین که کارتر هم حماس را تروریست نمیداند نشانه بیاعتنایی جریانات امریکا به چنین بازی مزورانهای با مفهوم «مبارزه با تروریسم» نیست؟
نهایت شناخت دولتمردان فعلی امریکایی از ایران این است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک گروه نظامی میداند؛ جریانی مردمی که همزاد انقلاب اسلامی است و همپای ارتش جمهوری اسلامی در دفاع از آب و خاک و ناموس این مردم در دوره جنگ تحمیلی بود.
جریانی که در طی دهههای اخیر با حزب بعث صدام مورد حمایت امریکا و القاعده و داعش دست ساز امریکا جنگید و هویت آن نه یک سازمان نظامی که دارای ماهیت مردمی است. سردار قاسم سلیمانی امروز در تراز چند چهره نخست محبوب مردم ایران به گواه تمام نظرسنجیهای علمی و حتی غیردولتی است.
محبوبیتی که بارها مورد اذعان مقامات و رسانههای امریکایی نیز بوده است. مگر همین سپاه نبود که امریکاییها با التماس درخواست کردند در بغداد کمربند سبز امنیتی ایجاد کند؟ همین سپاه نبود که بعد از ۱۱ سپتامبر که فرماندهان امریکایی در افغانستان میلرزیدند، به یاری نیروهای اتحاد شمال رفت تا کابل را فتح کند؟ تاریخ دوباره تکرار شده است.
ارتش اجارهای آل سعود و امارات پشت دروازه ریاض و دوبی و ابوظبی در حال لرزیدن است و نیروی اقدام سریع صلح ایران حرف اول را در منطقه میزند. اقدام دیروز کاخ سفید روسیاه، علیه سپاه نبود. تروریست خواندن کل ملت ایران بود و میتوان به تعبیر امام راحل از دونالد ترامپ پرسید: «ملت هشتاد میلیونی تروریست هستند؟!»
آمریکا باید هم عصبانی باشد
امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
درحالی که این روزها، پرسنل مختلف نیروهای مسلح اعم از ارتش و سپاه و نیروی انتظامی در مناطق سیل زده، در میان گل و لای برای کمک به مردم مجاهدت می کنند و حتی فرماندهان ارشد نظامی کشور روزهای متوالی در این مناطق اقامت کرده اند تا بر روند کمک رسانی ها نظارت کنند، آمریکا دراقدامی عجیب و بدعتی خلاف حقوق و قوانین بین المللی و منشور ملل متحد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک سازمان تروریستی اعلام کرد! س
پاهی که فرماندهان ارشدش همین حالا در مناطق سیل زده حضور دارند و حتی سردار سلیمانی نیز منطقه جنوب غرب آسیا، امنیت و آرامش اش پس از داعش را مدیون اوست، این روزها در تعبیر عبارت «انی معکم» کوچه به کوچه و کوی به کوی در مناطق سیل زده خوزستان قدم می گذارد و همه را، حتی مشتاقان دفاع از حرم را، به دفاع از مردم سیل زده خوزستان، این قلب ایران، فرا می خواند.
سپاهی که در کمتر از یک هفته بدون هیچ سرو صدایی، پل گروس را در استان کرمانشاه تنها یک هفته پس آنکه سیل آن را به طور کامل تخریب کرده بود، دوباره ساخت، مقاوم تر از پل قدیمی. این صحنه های مجاهدت برای مردم ایران را از او و از همه پاسداران و دیگر نیروهای نظامی ایران در گوشه و کنار منطقه پر از آشوب مان بارها و بارها دیده ایم. دیده ایم که سردار حسین همدانی چطور در ابتدای اوج گیری قدرت داعش به سوریه رفت و فرماندهی مدبرانه اش چطور ضربات مهلکی به تروریست هایی که سودای تهران و کرمانشاه را در ذهن داشتند وارد کرد.
دیده ایم که تروریست ها چطور سر سردار اسکندری را در سوریه از بدنش جدا کردند و همسرش چطور زینب وار صبر کرد بر این داغ. دیده ایم سردار غلامرضا سمایی، سردار سعید سیاح طاهری، سردار هادی کجباف و همه سرداران و امیرانی که برای دفاع از امنیت ایران خون پاکشان مظلومانه در دیار غربت بر زمین ریخت، بغض مادران و همسران و فرزندان شان در گلو خشکید اما ذره ای از دفاع از مردم پا پس نکشیدند.
وقتی نقشه های آمریکا در منطقه یکی پس از دیگری نقش بر آب شده اند قدرت منطقه ای ایران تحت شدیدترین تحریم ها هم روز به روز افزایش یافته است، باید هم آمریکایی ها نه فقط از سپاه که از همه نیروهای مسلح ایران دل خوشی نداشته باشند و از آن عصبانی باشند و به چنین حماقت های بی ارزشی دست بزنند.
حتی مقامات خودشان تصریح دارند اقدامی نمادین و روانی است و اثری بر ایران نخواهد داشت چرا که سال هاست، سپاه تحت شدیدترین تحریم ها قرار دارد.
آمریکایی ها با تحلیل غلط تصور می کنند که با تلاش برای مقابله با سپاه و اتکا به گروهک تروریستی منافقین و بیان دروغ های پوپولیستی می توانند در سد متحد ایران خلل و فرج ایجاد کنند، غافل از اینکه مردمی که این روزها دست در دست هم حتی با دست خالی سیل بند احداث می کنند و از شهرها مقابل سیلاب محافظت می کنند، مقابل سیل تهدید روانی آمریکا، سدشان مستحکم تر خواهد شد.
این را شاید هشتگ «WeSupportIRGC» (ما از سپاه حمایت می کنیم) در توییتر بهتر روایت کند. جایی که کاربران ایرانی از هر جریان و گروه سیاسی، به حمایت از سپاه پرداختند. لحظه ای که شمر برای ابوالفضل العباس (ع) در کربلا امان نامه برد و او با آن عبارات کوبنده و صریح پاسخش را داد و از امامش دفاع کرد، مفتخر شد به عناد و دشمنی شمر و همه سپاه یزید با خودش.
افتخاری بس عظیم که او را به چنان مقامی رساند که «یغبطه بها جمیع الشهداء». حالا خصومت علنی آمریکا با سپاه و با ایران چون خورشیدی بر سینه مدافعان ایران خواهد درخشید و تحولات آینده در منطقه بازهم مانند اتفاقات چهار دهه اخیر اثبات خواهد کرد که قدرت اصلی روی زمین و در اختیار رزمندگان و مدافعان حریم ایران و رزمندگانی است که به گفتمان انقلاب اسلامی تأسی جسته اند نه در پس تصمیم های کاخ سفید.
اقدام تلافیجویانه ایران علیه آمریکا
یوسف مولایی در آرمان نوشت:
موضوع قراردادن سپاه در گروههای تروریستی توسط آمریکا در حوزه حقوقی با خلأهایی مواجه است که امکان ارائه یک تحلیل حقوقی شفاف را مشکل میسازد. به این عبارت که از یک طرف هر کشوری در قالب صلاحیتهایی که حاکمیتش اعطا میکند، میتواند هر تصمیمی در مقابل کشورهای دیگر بگیرد که اگر با تعهدات بینالمللی مغایرت داشته باشد، برای کشوری که قربانی تصمیمات خلاف حقوق بینالملل است، این امکان را فراهم میسازد که از طریق اقدامات تلافیجویانه یا مراجعه به محاکم قضایی بینالمللی یا از طریق شورای امنیت موضوع را پیگیری کند.
ولی از آنجا که سپاه بخشی از حاکمیت ایران است سابقه نداشته که یک حاکمیت از طرف یک کشور تحریم شود. البته داخل پرانتز اضافه میکنم تحریم از نظر من فقط تصمیمات قطعنامههای شورای امنیت است و بقیه اقدامات غیردوستانه یا تنبیهی است که هر کشوری به صورت یکجانبه در قالب صلاحیتهای حاکمیتهای خودش به کار میبندد و به کشورهای دیگر هم این اجازه را میدهد که اقدامات تلافیجویانه که شامل هر اقدامی غیر از اقدامات نظامی و توسل به زور است، را انجام دهد.
اما وقتی یک کشور قدرتمند به این اقدام متوسل میشود، در چارچوب اقدامات متقابل و تلافیجویانه، کشور مقابل چون این قدرت برابر را ندارد، عملاً نمیتواند کار بزرگی انجام دهد و یک عمل که خلاف حقوق بینالملل هم است به خاطر خلأ حقوقی حقوق بینالملل بدون پاسخ باقی میماند.
بنابراین به لحاظ حقوقی هرچند ایران حق اعتراض دارد، ولی راهکارهای حقوقی به خاطر خلأهای حقوق بینالملل و اینکه مراجع حقوقی و قضایی ادواری نداریم، عملی نیست و نمیتوانیم به اقدامات حقوقی متوسل شویم. ایران تاکنون چندین بار از ظرفیتهای عهدنامه مودت ۱۹۵۵ استفاده کرده و ممکن است در این مورد هم کارشناسان حقوقی وزارت امورخارجه توصیه کنند که اقدام دوبارهای انجام شود ولی از آن طرف آمریکا هم مدتهاست زمزمه خروج از این عهدنامه را شروع کرده. البته این تصمیمی است که در سطح دستگاه دیپلماسی ماست.
به نظر میرسد از نظر منطقهای، برای فعالیتهای سپاه محدودیتهایی ایجاد خواهد شد. با توجه به اینکه آمریکا تحریمهای یکجانبه علیه ایران را به تحریمهای ثانویه علیه اشخاص حقیقی و حقوقی که با ایران میتوانند طرف معامله قرار بگیرند، تسری میدهد، مسلماً برای فعالیتهای سپاه محدودیتهایی ایجاد خواهد کرد و به احتمال زیاد اگر به اجرا گذاشته شود، تنشها در منطقه را تشدید و به نوعی به صلح و امنیت بینالمللی لطمه وارد میکند.
هرچند نمیتوان به طور قاطع گفت اما آنچه مسئولان آمریکایی میگویند مدتهاست علیه سپاه پاسداران موضعگیری کردهاند و از نظر آنها فعالیتهای سپاه در منطقه به نفع آمریکا و متحدینش در منطقه بهخصوص اسرائیل نیست، لذا میخواهد از موضع قدرت برای تضعیف سپاه و امنیت اسرائیل اقدام کند.
چرا عصبانیت امریکا از سپاه سر ریز شد؟
عبدالله گنجی در جوان نوشت:
بالاخره همسویی جنگطلبان حاکم بر کاخ سیاه و صهیونیستها موجب شد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست تروریستی آنها قرار گیرد. این تصمیم امریکاییها را صرفاً نمیتوان امری شتابزده و احساسی تلقی کرد. آنچه امریکا اعلام کرد نتیجه عقده حقارت و ناکامی ۴۰ سالهای است که دژ استوار سپاه در حفاظت همهجانبه از هویت و استقلال ایران و غرب آسیا به ارمغان آورده است.
بدون تردید امریکا سپاه را عامل ناکامی همه طراحیها و دسیسههای خود در خاورمیانه از یک سو و ماندگاری نظام جمهوری اسلامی از سوی دیگر میداند. وقتی رئیسجمهور یک ابرقدرت که ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کرده است با هواپیمای چراغ خاموش و شبانه در یک فرودگاه متروکه در عراق مینشیند، میتوان فهمید که سوزش این درد و حقارت از کجا ناشی میشود.
اما بهدور از تعلقات و عواطف ملت ایران نسبت به نهاد مقدس سپاه، واقعاً علت اقدام امریکا چیست؟ در نگاه اول همه بر این باورند که سپاه عامل اخراج امریکا از خاورمیانه و ناکام گذاشتن تروریستها در منطقه اسلامی است، اما این صرفاً بخشی از پازل ناکامی امریکا از سوی سپاه است.
۱- امریکا با جنگ اطلاعاتی، امنیتی، رسانه، روانی و سایبری به میدان مبارزه با نظام آمده است. مواجهه هوشمندانه با پروژه نفوذ و سلسله جاسوسیهای امریکا و مقابله با یارگیری امریکا در درون ایران از سوی سپاه انجام شده است. راهبرد فروپاشی از درون از طریق جنگ روانی و اقتصادی و نفوذ جریانی و فردی تاکنون با محوریت سپاه خنثی شده است.
۲- سپاه در همه دوران تحریم توانسته است شعله کار و توسعه را در کشور فروزان نگه دارد. در اوج تحریم از پالایشگاه تا راهآهن و جاده و گازرسانی، سد و… از سوی سپاه انجام شده است. سپاه از عوامل اصلی ضربهگیری تحریمهای امریکا علیه ایران بوده است که خودکفایی بنزین آخرین شاهکار این جریان مقدس و مردمی است.
۳- سپاه و جریان مردمی وابسته به آن در جهان اسلام، محیط خاورمیانه اسلامی و خلیج فارس را برای امریکا ناامن کرده است. کشتیهای آنان را کنترل میکند. بر مقرهای امریکا در عراق و سوریه و حاشیه جنوبی خلیج فارس تا افغانستان اشراف دارد و این اشراف و اقتدار کاخ سفید را به دیوانگی کشانده است.
۴- سپاه در ۱۵ سال گذشته پروژههای دولتسازی، ملتسازی، افزایش امنیت صهیونیستها، تجزیه جهان اسلام، تسلط بر منافع برخی کشورهای اسلامی و رشد تروریسم در غرب آسیا را ناکام گذاشته است لذا باید واکنش به این حقارت را درک کرد.
۵- سپاه محور بازدارندگی دفاعی در حوزه موشکی رسانهای و جنگ روانی است که در تعبیر حضرت امام در شهریور ۱۳۶۷ اینگونه آمده است: «شما (سپاه) پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید.» این پرچم عزت هنوز در دست قدرتمند فرزندان ملت در سپاه است و عزیز بودن ملت ایران و اصرار بر استقلال و هویت خویش بهصورت طبیعی سردمداران متکبر کفر و استکبار را به بیحوصلگی کشانده است.
۶- سپاه آچار فرانسه ملت ایران و سنگ زیرین آسیاب در همه حوادث و پدیدهها است. در هر گوشهای خلأیی ایجاد شود همه چشمهای مردمی و دولتی به سپاه دوخته میشود. از دور زدن تحریم تا مقابله با قاچاق، از سیلزدایی تا آبرسانی، از زلزله تا مقابله با تروریسم با محوریت سپاه انجام میشود. این عملکرد باعث شده است پروژههای براندازی همهجانبه با ناکامی مواجه و عصبانیت امریکا غلیان نماید.
بدون تردید نظام جمهوری اسلامی و همه نخبگان و اجزای حاکمیت در مقابله با این ظلم آشکار به میدان خواهند آمد و مقابله به مثل خواهند کرد. اگر قرار است این اقدام صرفاً عملیات روانی باشد باید متناسب با آن در سراسر خاورمیانه عملیات روانی طراحی کرد. اگر قرار است حمله به همه مراکز سپاه با این تصمیم موجه جلوه نماید، حمله به همه نقاط نیروهای امریکایی – صهیونیستی در خاورمیانه باید موجه و به رسمیت شناخته شود.
شرط این مهم نترسیدن از دشمن است که امام راحل فرمود: «راهی جز مبارزه نمانده است. چنگ و دندان ابرقدرتها خصوصاً امریکا را خرد میکنیم تا پیروز شویم یا شهید که در مکتب ما هر دو پیروزی است.»، اما راه سازش و عزتسوزی بنبست است.
انتخاب زمان این اقدام در آستانه روز پاسدار و همزمان با انتخابات صهیونیستها میتواند پیام دیگری داشته باشدکه میوه آن توسط نتانیاهو به رقبا فروخته شود، اما این اقدام قطعاً موجب وحدت و همدلی درون ایران و انسجام بسیج جهانی اسلام در سرزمینهای اسلامی خواهد شد. ایرانیان مردان مولد فرصت از تهدید هستند و این را در ۴۰ سال گذشته اثبات کردهاند.
فراتر از بحران
بهروز بنیادی در ابتکار نوشت:
ایرانیان سال جدید را غمانگیز آغاز کردند. امسال یکی از سینهای هفتسین ما سیل بود، سیلی بیرحم و خانمانسوز! عکسها و فیلمهای سیل شیراز، لرستان، خوزستان، ایلام و گلستان، تکاندهندهترین تصاویری بود که دل هر انسانی را به درد میآورد. تصاویری که ناتوانی و استیصال و آسیبپذیری ما و شهرهای ما را در مقابل بحران نشان میدهند.
سیل یا زلزله، بحرانهای شدید اقتصادی یا سیاسی فرقی نمیکند، ما همیشه در مقابل بحران غافلگیر میشویم. حال آنکه بحران، جزو طبیعت جغرافیای ایران است اما تنها چیزی که نزد مدیران ما پیدا نمیشود آمادگی برای مواجهه با بحران است.
روزها و ماهها و سالها است کارشناسان درباره وقوع انواع و اقسام بحرانها هشدار میدهند، اما این هشدارها در هیچ سطحی جدی گرفته نمیشود و زمانی که بحران پدید میآید همچون کلافی سردرگم میشویم و بحرانی بدتر ایجاد میکنیم! آنچنان که در درگیری رئیسجمهور و سپاه شاهد بودیم! اساس تصمیمات ما در این مواقع، مبتنی بر شتابزدگی، سهلانگاری و اشتباههای محاسباتی است و این مهم حاصل توسعهنیافتگی ماست.
در اینجا میتوان بحثی را مطرح کرد و آن، اقبال شدید مردم به خرید زمین و ساختوساز است. این اقبال شدید ناشی از اقتصاد بیمار و البته نشانه توسعهنیافتگی جامعه ایرانی است.
اگر رشد اقتصادی و فرهنگی متوازنی میداشتیم جامعه در چندین حوزه سرمایهگذاری میکرد و در زمینههای متعددی کسب درآمد میکرد. به جرئت میتوان ادعا کرد یکی از دلایل ساختوسازهای بیاساس و بیرویه که منجر به کوهخواری و زمینخواری و نتیجتاً در سیل اخیر موجب فاجعه شده است همین عدم رشد متوازن اقتصادی و هجوم تمام اقشار جامعه به سوی ملک و زمین و خانه و ویلاسازی بوده است.
باید فرصتهای پویایی فراهم کرد تا مردم و دولتها به جای سرمایهگذاری روی زمین، به حوزههای دیگری رو بیاورند که سازگار با اقلیم و جغرافیا و مناسبات سرزمینی ایران باشد.
اگر اقتصاد و نظام توسعه در این سالها روندی طبیعی میداشت، قطعاً چنین حجم ویرانگری از ساختوساز به وجود نمیآمد.
اگر ایران دچار موج ناگهانی افزایش جمعیت و تغییر شتابزده الگوی زندگی نمیشد، جمعیت امروز به حدی نمیرسید که ظرف فضایی ایران پر شود. شهرهای شلوغ، متراکم و بههمریختهای که موجب به جان آمدن آدمیان شدهاند.
اگر اقتصاد ما سروسامانی میداشت کارخانهداران و پزشکان و هنرمندان همه بسازبفروش نمیشدند، قطعاً ارتفاعات پرخطر شمال و شمالغرب تهران به شکل بمب ساعتی درنمیآمدند، جنگلهای شمال تبدیل به کارگاه ویلاسازی نمیشدند، مسیل کناره دروازه قرآن شیراز با نخاله ساختمانی پر نمیشد و...
علاوه بر این معضل وخیم، باید به پروژه هایی اشاره کنیم که کاملاً غیرعلمی و بیاساس ساخته شده است. همچون ساخت غیراصولی راهآهن بندر ترکمن – اینچهبرون در امتداد ساحل، بدون داشتن آبگذر، امری که باعث شد آب باران به سمت دریا نرود و پشت راهآهن گیر کند.
در واقع راهآهن مانند سد در برابر جریان آب عمل کرد و آب به سمت بالا یعنی آققلا حرکت کرد و خاک را اشباع کرد و باعث باتلاقیشدن زمین شد. اگر آب پشتِ سد وشمگیر را هم برای نجات سایر شهرها تخلیه کرده باشند خود به حجم آب پشت راهآهن افزوده شده است؟
چندماه طول خواهد کشید که شهر به حالت عادی برگردد و زندگی مردم سامان پیدا کند؟
مسلماً با افزایش دما و اشباع و ماندگاری آب حتماً شیوع بیماریهای عفونی در منطقه اتفاق خواهد افتاد. برای جلوگیری از این اتفاق و شیوع فاجعه بعدی باید مردم از منطقه خارج شوند و در مکانی دیگر اسکان یابند.(متاسفانه این شاهکار مهندسی در حال شیوع است. در باند جدید جاده سمنان به تهران نیز شاهدیم که به جای آبگذر، از خاکریز استفاده کرده اند!).
شما بروید صورتجلسه کمیسیون ماده ۲۱۵ راهآهن بندر ترکمن - اینچهبرون در سال ۸۹ - ۸۸ را بررسی کنید. کارشناسان معتقد بودند این راهآهن نباید ساخته شود و ساخت این راهآهن اقتصادی نیست. اما مسئله مهمتر نحوه و کیفیت ساخت این راهآهن است که با یک سیل، منطقه را به باتلاق تبدیل کرده است و باید وزرای صمت پاسخ دهند که تاکنون با ساختن این راهآهن چه حجمی از کالا منتقل شده؟ و با چه توجیه فنی راهآهن را بدون پل و آبراهه ساختهاند؟
از نهادهای نظارتی مانند سازمان بازرسی باید بخواهیم از سازمان برنامه درباره صورتجلسه کمیسیون ماده ۲۱۵ سوال کنند و ببینند چه کسانی این طرح را توجیه و تصویب کردهاند و چگونه این طرح تایید کمیسیون ۲۱۵ را گرفته است؟
خشکشدن دریاچه ارومیه افزایش بیرویه ساخت سدها در حوزه دریاچه و همچنین افزایش سطح زیرِ کشت و فزونی چاههای کشاورزی و تغییر باغات انگور به سیب حتماً بر روی خشکشدن دریاچه نقش داشته است اما مهمترین دلیل خشکشدن دریاچه ارومیه؛ ساخت جاده میانگذر بوده که جریان آب بالادست و پاییندست را قطع کرده و سطح دریاچه را به دو قسمت تقسیم کرده است. در ساختن این جاده متاسفانه در قسمت ابتدا و انتها با ریختن خاک و سنگ به جای ساختن پل هوایی، موجب تقسیمشدن دریاچه و قطعشدن جریان آب بالادست و پاییندست شدهاند و به علت کمعمقبودن دریاچه در قسمت پاییندست، این بخش سریعتر از قسمت بالادست خشک شده است.
متاسفانه نادیدهگرفتن عواقب زیستمحیطی در ساخت پروژههای عمرانی موجب افزایش هزینههای دیگر و بعضاً باعث خسارتهای جبرانناپذیر شده است.
راه نجات، چیزی جز بازگشت به مدار عقلانیت نیست؛ عقلانیتی که همه جنبههای توسعه را در نظر بگیرد و این واقعیت را بپذیرد که چارهای جز کنترل جمعیت و بازکردن گرههای کور اقتصادی نداریم. باید به هر نحوی، جامعه ایران را از دام اقتصاد تکبعدی (ساختوساز و خریدوفروش زمین و خانه) رها کرد. باید فرصتهای تازهای فراهم کرد تا مردم و دولتها به جای سرمایهگذاری بر روی زمین، به حوزههای دیگری روی بیاورند.
بر ما مسئولان است که تصاویر تکاندهنده سیل را با دقت بیشتری نگاه کنیم و کارنامه مدیریتی و تصمیمگیریهایمان را بررسی کنیم. ببینیم که کار بیاساس و سهلانگارانه چه بر سر مردم و سرمایههای ما میآورد. کاش قوه قضاییه شعبهای ویژه اختصاص دهد که بدون کمترین مماشاتی به کارنامه مدیرانی رسیدگی کند که طرحها و تصمیماتشان اینگونه فاجعه آفریده است و این همه انسانهای بیگناه را در گرداب بلا فرو برده است. باید این پند حکیمانه شیخ اجل، سعدی شیرازی را آویزه گوشمان کنیم:
سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گرفتن به پیل!
مدیریت بحران
محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
سازمان مدیریت بحران کشور متکفل امر آگاهی، پیشگیری، امدادرسانی بازسازی و نوسازی مناطق آسیبدیده از حوادث غیرمترقبه از جمله سیل، زلزله سرمازدگی، توفان، آتشسوزی گردوغبار نیروی آب دریا و.... است. قانون این سازمان راهبردی به تصویب مجلس و تأیید شورای نگهبان رسیده است. ریاست شورای عالی سازمان مدیریت بحران کشور به عهده رئیسجمهور و در غیاب او وزیر کشور است.
ماده ۱۲ این قانون میگوید: در صورت حوادث طبیعی و سوانح پیشبینی شده معادل ۲/۱ درصد از بودجه عمومی هر سال از محل افزایش تنخواهگران خزانه تأمین و با پیشنهاد شورای عالی و تأیید رئیسجمهور هزینه میشود.
این مبلغ در ماده ۱۰ قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت یک درصد بودجه عمومی هر سال تعیین شده است.
در خوشبینانهترین برآوردی که دولت در بودجه سال ۹۸ برای سیل پیشبینی کرده ۵ هزار میلیارد تومان است. حال آنکه هنوز روردین ماه پایان نیافته است. طبق برآورد برخی نهادها، خسارات سیل تاکنون بیش از ۶ هزار میلیارد تومان بوده است. ۵ استان کشور از اولین روزهای سال مستقیم در معرض تهدید سیل قرار گرفتند و بقیه استانها هم از این تهدید بینصیب نبودند.
در روزهای نخستین سال مردم آققلا و گمیشان تا کمر، آبوگل را در خانهها و خیابانهای خود حس کردند. به فاصله چند روز شماری از شهرها و روستاهای لرستان و خوزستان به زیر آب رفتند و خسارات عظیمی به زیرساختهای آن استانها و نیز از آن بالاتر به مردم منطقه وارد شده است.
۱۱ مارس ۲۰۱۱ در ژاپن یک سونامی عظیم در شهر سندای ژاپن در استان میاگی رخ داد. این زمین لرزه باعث تخریب جادهها و راهآهن و آتشسوزی شد و ۴/۴ میلیون خانوار در شمال شرق ژاپن بدون برق و آب مدتی آواره شدند، میلیاردها دلار خسارت به مردم و دولت ژاپن وارد شد.
نخستوزیر ژاپن سه دقیقه بعد از سونامی در تلویزیون با لباس کار ظاهر شد و با یک پیام آرامش بخش برنامه کاری خود را برای عادیسازی اوضاع، جبران خسارتها و ساماندهی بحران مطرح کرد و تا آخر ماجرا او و دولت ژاپن در کنار مردم برای رفع بحران باقی ماندند.
در سیل اخیر در سه چهار روز اول اصلاً خبری از رئیسجمهور و واکنش وی در مورد سیل دیده نشد و مردم، نهادها، مدیران میانی دولتی و نیروهای مسلح پای کار آمدند و واکنش مردم شروع شد.
چه خوب بود رئیسجمهور به عنوان رئیس شورای عالی سازمان مدیریت بحران کشور از اولین دقایق و ساعات این سیل ویرانگر وارد ماجرا میشد و شخصاً عملیات مقابله با بحران سیل را مدیریت میکرد. تیمرسانهای وی کارآمدی او را در ایام فتح فقط میتوانند مدیریت کنند، در ایام سخت و بحران حرفی برای گفتن ندارند.
دولت در سیل اخیر که هنوز هم ادامه دارد غافلگیر شد و پیشبینی لازم را نداشت. در «پیشگیری» دولت و مردم و نیروهای مسلح بهویژه سپاه مسئولانه عمل کردند و این سخن امام که اگر سپاه نبود کشور هم نبود همیشه در ذهن مردم تداعی میشد.
اکنون که «غافلگیر» شدیم و نتوانستیم «پیشبینی» کنیم و خوب «پیشگیری» کنیم. وقت درسآموزی و تجربهاندوزی است.
لذا با آیندهنگری و بهرهگیری از تجربیات کنونی به فکر آیندهسازی باید باشیم. سوال این است آیا دولت و بهویژه رئیسجمهور به فکر آینده است.
هنوز دیر نشده است. رئیسجمهور باید با لباس کار در جلسات شورای عالی سازمان مدیریت بحران کشور شرکت کند. او باید با شجاعت و ابتکار عمل توام با تدبیر و حزم وارد عمل شود و خسارت سیل را با اختیارات وسیع قانونی که دارد، بهویژه در ماده ۱۰ قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت و ماده ۱۲ قانون سازمان مدیریت برای کشور جبران کند. فرصتهای پیش آمده در استانهای دیگر را تبدیل به جهشی برای رونق تولید کشاورزی، دامپروری و باغداری کشور کند.
بودجه و امکانات و اعتبارات مربوط به سیل در اختیار رئیسجمهور است اوست که باید در مورد تخصیصها تصمیم بگیرد. براساس قوانین موجود رئیسجمهور با صرفهجویی از بودجه دستگاهها و وزارتخانهها تنها میتواند ۶ هزار و ۲۴۰ میلیارد تومان را برای خسارت سیل امسال هزینه کند.
با توجه به حجم عظیم خسارتها باید هرچه زودتر متممی به مجلس ببرد و برای تأمین هزینه خسارتها در بودجه ۹۸ چارهجویی کند. باید خدا را شکر کرد که تلفات انسانی سیل به دلیل سرعت کار دستگاهها و بسیج مردم در سراسر کشور به حداقل کاهش یافت، اما دولت باید به سرعت به فکر ترمیم زیرساختها و تدابیر لازم برای جلوگیری از سیل در روزها و ماههای آینده باشد. اگر در این کار تعللی صورت گیرد آسیب جدی به کارآمدی اعتبار و سرمایه اجتماعی دولت در نزد افکار عمومی وارد میشود و این ادامه کار را برای مقابله با آسیبها و بلایای طبیعی احتمالی در سال ۹۸ سختتر میکند.
برای مدیریت بحران در کشور در خصوص حوادثی چون زلزله و سیل و … اول باید به بحران مدیریت در دولت خاتمه داد. رئیسجمهور باید به این مقوله بیش از پیش فکر کند.