سیل‌بندِ ایمان

مشرق - چقدر ماجرای این سیل شبیه داستان دفاع مقدس شده است.سیل که مانند دشمن بعثی آمد بی رحمانه همه جا را گرفت و مردم را آواره کرد. جوانها و نیروهای کمکی هم به تدریج و بدون فراخوان دولتی هایی که در خواب تعطیلات نوروزی بودند خود را به مناطق تحت اشغال سیل رساندند.

گویا بار دیگر نحوه ی جنگیدن با مهاجمان به زمینهای مردم صحنه ی اختلاف دو تفکر شده است.

یک تفکر ساده ترین راه را انتخاب می کند:"ای مردم مقاومت در برابر مهاجم فایده ای ندارد. جان خود را برداشته و فرار کنید" و تفکر دیگر که ابتدا از جانب هیچ دستگاه و ارگان و نهاد دولتی و غیر دولتی مطرح نشد و بار دیگر از دل مردم جوشید می گوید: " ما زمینمان را دوست داریم. کجا آواره شویم. می خواهیم بمانیم و با دست خالی و سپر کردن سینه در مقابل دشمن اجازه ندهیم زمین مان اشغال شود"

تفکر کلاسیک می گوید ما باید سدهای خودمان را حفظ کنیم. حفظ جان مردم هم اهمیت دارد. راحت ترین راه این است که هر مقدار آب به سدهایمان فشار آورد آن را به زمینهای پایین دست منتقل کنیم. مردم هم بروند جای دیگر ما هم سعی می کنیم کمکشان کنیم. مهاجم که رفت دوباره خانه ها و مزرعه هایشان را آباد می کنیم. ما به مهاجم زمین می دهیم اما زمان با ماست و دوباره زمینهایمان را پس می گیریم

حرف مردم اما چیز دیگری است. مردم به فکر رنج آوارگی و لگد مال شدن کرامت خود هستند. رنج زیر چادر و در کانکس زندگی کردن و مانند سالهای پس از جنگ بدنبال وعده های مسئولان برای دریافت چندرغاز کمکهای با منت و رنج بازگشت به ویرانه های بجا مانده و مجدداً با دست خالی سالیانی طولانی زندگی خود را ساختن.

آنها می گویند برای مقابله با این مهاجم ما چیز زیادی نمی خواهیم. خاک و بیل و گونی. با مردان و جوانهای خودمان جلوی مهاجم را خواهیم گرفت.

صحنه ی آن جوان عرب که جلوی سیلاب خوابیده و با سینه ی خود تلاش می کند گونی ایستاده در مقابل سیل را نگهدارد، صحنه ی آن زن عربی که می گوید ما از اینجا نمی رویم و بدنبالش مردان شعار هیهات منا الذله می دهند، صحنه ی زنانی که بیل بدست به کمک مردانشان که یک هفته نخوابیده اندمی روند، صحنه ی یزله خوانی برای حفظ روحیه ی مدافعان زمینها، صحنه ی مردانی که تا سینه در آب راه می روند و با سیل شوخی می کنند، صحنه جوانان بسیجیان خانه بدوشی که بی غم سیلاب برای ابا عبدالله سینه می زنند، صحنه ی شادابی و نشاط و شوخی های جوانانی که چون دفاع مقدس که با مرگ شوخی می کردند، به سختی های کمک رسانی می خندند، اینها صحنه هایی است برای آنانکه که به مردم سالاری در این سرزمینِ ایمانی باور دارند، بسادگی قابل چشم پوشی نیست. ما را به نداشتن علم و اطلاع از مسائل متهم خواهند کرد اما علم و عقل و تخصص و امثال این الفاظی که در دهان دیوانسالاران فرسوده و تکنوکراتهای عقب مانده می چرخد پاسخ این خواست مردم نیست. این مطالبه و عزم عمومی از اعماق مردم در حال جوشیدن و بالا آمدن است. به کسانی که چندان در متن مردم زندگی نمی کنند می گوییم برای موفقیت خودتان حد اقل این را به عنوان یک روش مکمل به کار ببندید. بگذارید مردم تلاش خودشان را بکنند.

تجربه سد بستن مردمی، اینجا و آنجا در چند نقطه در شمال و جنوب به تکرار موفق شده است. اگر همین شیوه ی جنگیدن پشتیبانی شود ما زمان را هم از دست نمی دهیم. سردار قاسم سلیمانی به مناطق سیل زده رفته و از موفقیت همین روش سخن گفته است. او جوانان مشتاق دفاع از حرم را به سمت مناطق سیل زده فرخوانده است.

با یک سازماندهی خوب و با کمترین امکانات و تجهیزات چه بسا هر قریه بتواند با کندن خندق و زدن خاکریز از زمین خود دفاع کند.

این حرف به معنای عدم استفاده از روشهای دیگر نیست. انتشار سیل و انحراف مسیر سیل نیز راههای جایگزین انتقال سیل به شهرها و روستاها و خانه ها و مزارع مردم است.

کاش بتوانیم یکبار دیگر با بازگشت به مردم و ایمان مردم، تجربه های موفق گذشته را تکرار کنیم. آری به شرط آنکه سیل بند ایمان را به آب نداده باشیم ایجاد سیل بند آب های مهاجم سخت نیست.

جوانانی که جلوی داعش ایستادند نشان دادند این آب هم رام شدنی است.

برچسب ها:

سیاسی