سردار لطفی از دستگیری متهمان پرونده سرقت مسلحانهای خبر داد که چند روز گذشته و طی سرقت از منزلی در خیابان ظفر، با شلیک گلوله صاحبخانه را به قتل رسانده بودند.
سردار علیرضا لطفی رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ اظهار کرد: ساعت ۱۰:۳۰ روز جمعه ۲۳ فروردین ماه امسال از طریق مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ سرقت منزلی همراه با تیراندازی در خیابان ظفر، خیابان دانشور به کلانتری ۱۰۳ گاندی اعلام شد؛ با حضور مأموران در محل مشخص شد مردی حدوداً ۶۰ ساله با سر و صورت خون آلود در راه پلههای مابین طبقات اول و دوم در یک مجتمع مسکونی ۵ طبقه از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته و فوت کرده است.
با اعلام خبر وقوع جنایت به پلیس آگاهی تهران بزرگ، کارآگاهان اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی، تیم تشخیص هویت و قاضی کشیک دادسرای امور جنایی در محل حاضر شده؛ پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد تشکیل و تحقیقات جهت شناسایی عاملان جنایت در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
اظهارات همسر مقتول
با حضور کارآگاهان در محل، بلافاصله تحقیقات از همسر مقتول به عنوان شاهد اصلی جنایت در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت؛ همسر مقتول در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: به همراه همسرم قصد خارج شدن از خانه را داشتیم که صدای زنگ واحد به صدا درآمد؛ شخصی که لباس آبی رنگی به تن داشت، خودش را مأمور اداره آب معرفی کرد و من نیز درب آپارتمان را برایش باز کردم؛ مرد جوانی عنوان داشت که با همسرم کار داد؛ این شخص کاملا همسرم را میشناخت، به دلیل آنکه پس از اطلاع از حضور همسرم عنوان داشت که به آقای باستانی بگویید بیاد دم درب منزل؛ من هم همسرم را صدا زدم، اما به محض حاضر شدن همسرم در مقابل درب آپارتمان، ناگهان دو نفر مرد جوان با اسلحه و شوکر به او حمله ور شده و وارد آپارتمان شدند؛ در هنگام ورود آنها همسرم را با شوکر زدند و او بیحال روی مبل افتاد؛ در حالیکه همسرم از ناحیه سر دچار خونریزی شدیدی شده بود، این دو نفر به من گفتند که هرچه طلا و پول داری باید به ما بدهی و من نیز از ترس جان خود و همسرم به داخل اتاق رفته و کیف حاوی طلاجات را به آنها تحویل دادم.
همسر مقتول در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: به محض خارج شدن سارقین مسلح از داخل خانه، همسرم به دنبال آنها بیرون رفت و با فریاد «دزد – دزد» از همسایهها درخواست کمک کرد که متعاقب آن صدای تیراندازی شنیدم؛ همسرم را خون آلود روی پلهها دیدم که روی زمین افتاده بود که بلافاصله از همسایهها درخواست کمک کردم، اما همسرم فوت کرده بود.
کارآگاهان در ادامه تحقیقات اطلاع پیدا کردند که مقتول، به نام محمود باستانی (۶۲ ساله) است که برابر اظهارات همکارانش تا سال ۱۳۹۲ به عنوان مدیر بیمارستان فیروزگر مشغول به کار بوده و از سال ۱۳۹۲ به بعد به عنوان مشاور عالی مشغول به کار بوده است؛ برابر اظهارات همکاران، همسایگان، دوستان و اعضای خانواده محمود باستانی، ایشان فردی بسیار آرام بودند که در بسیاری از مواقع نسبت به کمک رسانی به افراد نیازمند بویژه بیماران نیازمند نیز فعالیت مستمر و مؤثر داشتند.
با انجام اقدامات ویژه پلیسی، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی توانستند تا در کمتر از ۲۴ ساعت نسبت به شناسایی هویت عاملان جنایت اقدام کند.
در اولین مرحله از دستگیری سارقان مسلح، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با شناسایی مخفیگاه احدی از متهمان به نام مهرداد. م (۲۶ ساله) در منزل پدرش در خیابان مطهری، در ساعت ۱۸:۰۰ روز یکشنبه مورخ ۲۵ فروردین ماه موفق به دستگیری او شده و در بازرسی از مخفیگاهش تمامی طلاجات مسروقه نیز کشف شد.
مهرداد در همان تحقیقات اولیه، صراحتا به سرقت مسلحانهی منجر به جنایت اعتراف کرد و عنوان داشت که دو نفر از دوستانش به نام حمید (۲۷ ساله) و مرتضی (۳۵ ساله) نیز در قتل و سرقت مسلحانه حضور داشتند.
مهرداد در ادامه اعترافاتش به کارآگاهان بیان کرد: به درخواست خانم جوانی به نام حمیده اقدام به این کار کرده است؛ وی پس از انتقال به اداره دهم پلیس آگاهی در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: حدود یک سال قبل در ایستگاه مترو با خانمی آشنا شدم که پس از مدتی متوجه شوم نام واقعی اش حمیده است؛ ابتدا به صورت تلفنی با هم ارتباط داشتیم؛ او چندین بار به من گفته بود که میتوانم کسی را برایش بکشم یا نه؟ و من نیز به او گفتم باید فکر کنم؛ بعد از چند ماه قبول کردم و به او گفتم باید ۱۰ میلیون تومان پول پرداخت کند و او نیز قبول کرد؛ چند ماهی با او ارتباط نداشتم؛ چون ترسیده بودم تا اینکه پیش از عید امسال (۱۳۹۸) به من پیام داد و در ادامه به او گفتم که باید همدیگر را ببینیم تا سر قیمت با هم صحبت کنیم؛ در ایستگاه مترو همدیگر را ملاقات کردیم و گفت برای کشتن یا مادر و دختر مبلغ ۳۰ میلیون تومان میدهد؛ من اصلا این دو خانم را نمیشناختم؛ همان شب به همراه حمیده به شهرک اکباتان رفتیم و او خانهای را به من نشان داده و گفت این منزل مادرِ خانم ... است؛ روز بعد نیز مرا به منزلی در میرداماد (محل جنایت) برد و گفت اینجا نیز باید خانم ... (همسر مقتول پرونده) را به قتل برسانی.
وی افزود: یک بار [ برای ارتکاب قتل]رفتم، اما ترسیدم و فرار کردم؛ به دروغ به حمیده گفتم که قتل را انجام دادم و یک عکس هم از درب خانهی خانم ... برای حمیده فرستادم، اما نمیدانم حمیده از کجا فهمید که دروغ میگویم.
مهرداد در خصوص انگیزه سرقت و نحوه همراه کردن یکی از دوستانش به نام حمید با خود به کارآگاهان گفت: حمیده بارها در صحبت هایش عنوان کرده بود که خانم ... و همسرش شرایط مالی بسیار خوبی دارند و طلاجات زیادی را در خانه نگهداری میکنند و علاوه بر پولی که از کشتن خانم ... و مادرش به دست میآوریم، میتوانیم طلاجات زیادی را نیز سرقت کنیم. موضوع را از چند روز قبل، با یکی از دوستانم به نام حمید که قبلا در یک شرکت با هم همکار بودیم در میان گذاشته و او هم قبول کرد؛ به او گفته بودم که ما کسی را نمیکشیم و فقط برای سرقت طلاجات میرویم و خانم ... را نیز مخفی میکنیم تا پول دستمزدمان را از حمیده بگیریم و بعد از گرفتن پول، خانم ... را نیز رها میکنیم و حمید هم قبول کرد.
مهرداد در خصوص همراه شدن یکی دیگر از دوستانش به نام مرتضی در سرقت مسلحانهی منجر به جنایت به کارآگاهان گفت: به راننده و ماشین نیاز داشتیم؛ به همین علت با مرتضی که از قبل دوست بودم تماس گرفتم؛ به مرتضی گفتم که برای سرقت مسلحانه نیاز به ماشین و راننده داریم؛ ابتدا قبول نکرد، ولی بعد از اینکه با او صحبت کردم قرار شد تا ۵ میلیون تومان به او بدهیم و پس از آن، قبول کرد.
مهرداد در خصوص روز سرقت مسلحانه منجر به جنایت و قتل همسر خانم ... (مرحوم محمود باستانی) نیز به کارآگاهان گفت: یک روز قبل از روز جنایت همه چیز را با حمیده هماهنگ کرده بودم؛ ساعت ۰۴:۳۰ صبح روز جمعه مورخه ۲۳/۰۱/۱۳۹۸ از خواب بیدار شدم و راه افتادم؛ ساعت ۵ صبح در سه راه گوهردشت مرتضی به دنبالم آمد؛ سوار ماشین شدیم و رفتیم ونک، حمید هم آمده بود؛ او را هم سوار کردیم و به سمت خانه مقتول رفتیم. چند ساعتی همان اطراف بودیم تا اینکه من و حمید تحت پوشش مأمور آب به درب ساختمان (مجتمع) رفته و پس از معرفی خود به عنوان مأمور آب، ساکنان ساختمان نیز درب مجتمع را برایمان باز کردند.
به همراه حمید به طبقه پنجم ساختمان رفتیم؛ هر کدام یک اسلحه کمری داشتیم؛ من کنار درب آپارتمان ایستادم و حمید زنگ زد؛ خانم ... در را باز کرد؛ حمید گفت با آقای باستانی (مقتول) کار دارد؛ زمانیکه مقتول به در آپارتمان مراجعه کرد با شوکر به او حمله کردم؛ مقتول چند قدم عقب رفت و پایش به میز گیر کرد و افتاد روی مبل؛ از حال رفته بود و تکان نمیخورد، ولی هنوز نفس میکشید. حمید به خانم ... گفت: هر چه طلا و پول داری بردار بیار؛؛ زمانیکه از خانه خارج شدیم ناگهان متوجه شدیم که مقتول پشت سر ماست و فریاد میزد دزد – دزد و از همسایهها درخواست کمک میکرد؛ مقتول با من درگیر شد و نمیگذاشت که فرار کنم؛ اسلحه را به طرفش گرفتم و تیر اول را زدم و در ادامه تیر دوم را شلیک کردم. گلوله به سر مقتول اصابت کرد؛ مقتول روی زمین افتاد و من هم فرار کردم. رفتیم پایین سوار ماشین مرتضی شدیم؛ به سمت فلکه دوم صادقیه رفیتم و حمید اسلحه خودش را داخل کانال آب صادقیه انداخت و در میدان آزادی از ما جدا شد؛ من با مرتضی به طرف خانه رفتیم و من نیز اسلحه خودم را در کانال آب فردیس انداختم و طلاها را نیز با خانه خودم بردم.
با اعترافات صریح مهرداد به انجام سرقت مسلحانه و ارتکاب جنایت با همدستی دو تن از دوستانش، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ طی دو عملیات دو جداگانه در "اندیشه، فاز یک" و "رضوانیه" اقدام به دستگیری حمید و مرتضی کردند؛ حمید و مرتضی نیز با اعتراف صریح به مشارکت در سرقت مسلحانه منجر به جنایت، اظهارات مهرداد در خصوص نقش حمیده را در سرقت و همچنین درخواست برای ارتکاب دو جنایت با انگیزه انتقام گیری تأیید کردند که در ادامه حمیده نیز در منطقه گوهرداشت شناسایی و او نیز به همراه دیگر متهمان، دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد.
حمیده در اظهاراتش منکر هرگونه آشنایی با متهمان پرونده شده، اما شواهد و دلایل بدست آمده صراحتا مشارکت وی در این پرونده را تأیید میکند؛ همچنین خانم ... (همسر مقتول) نیز با اطلاع از نقش حمیده در پرونده عنوان داشت که سالها پیش او و مادرش با حمیده اختلاف شدیدی داشته اند.
سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: تحقیقات از متهمین پرونده در مراحل اولیه قرار دارد و روز جاری با صدور قرار بازداشت موقت از سوی مقام محترم قضایی، متهمان جهت ادامه تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارند.