مقصران مرگ دختر 3 سالهای که سال گذشته در یکی از بیمارستانهای تهران جان باخته بود با حکم دادگاه محکوم شدند.
شهریور سال 97 زهرا کوچولو که دچار عفونت ریه شده بود از سوی پدرش به یکی از بیمارستانهای دولتی منتقل شد اما بر اثر سهلانگاری پزشک و بستری نکردن وی در بیمارستان دختر کوچولو در کمتر از 24 ساعت جان باخت. پس از این حادثه پدر زهرا شکایتی در خصوص قصور پزشکی در دادسرای جرایم پزشکی تنظیم کرد.
ضمن توضیح در خصوص جزئیات شکایت از پزشک و بیمارستان مربوطه گفت: بعد از فوت زهرا شکایتی علیه بیمارستان و پزشک معالج که فوق تخصص اطفال بوده و در همان بیمارستان مشغول به کار است مطرح کردم. حدود دو ماه بعد یعنی در آبان ماه نخستین کمیسیون 3 نفره پزشکی تشکیل شد و پزشک معالج را 30 درصد و بیمارستان را 10 درصد مشمول قصور پزشکی دانستند اما با اعتراض من به این رأی پرونده به کمیسیون 5 نفره ارجاع شد و در جلسه این کمیسیون هم که در پایان اسفند برگزار شد دوباره همان رأی برای پزشک و بیمارستان یعنی 40درصد قصور پزشکی صادر شد.
وی در ادامه افزود: آیا صدور این رأی به معنای آن است که بنده بهعنوان پدری که آن شب همه تلاشم را کردم تا دخترم بهبود یابد 60 درصد در مرگ دخترم مقصر هستم؟ من که به محض ورود به آن بیمارستان هرکاری از دستم برمی آمد انجام دادم حتی پس از آنکه پزشک در ابتدا گفت که دخترتان باید بستری شود به مسئول پذیرش بیمارستان التماس کردم که دخترم را بستری کنید اما گفت تخت خالی نداریم و با من برخورد فیزیکی کرد. در صورتی که حالا از زبان یکی از بازرسان کمیسیون شنیدم که طبق بررسی وضعیت بیمارستان در آن تاریخ 2 تخت خالی وجود داشته اما اجازه ندادند دختر 3 سالهام بستری شود.
پدر زهرا تصریح کرد: به همین خاطر روز گذشته به حکم صادره اعتراض کردم تا کمیسیون 7 نفره به پروندهام رسیدگی کنند. طبق نظر پزشکان اگر زهرا آن شب بستری و به او آنتی بیوتیک تزریق میشد حالا زنده بود اما با سهلانگاری پزشک دخترم از دستمان رفت.
البته شکایت دیگری هم در دادسرای نظام پزشکی طرح کردهام که قرار است حکم آن ظرف یکی – دو روز آینده صادر شود. البته در این مدت هیچکسی به تخلف مسئول پذیرش که شب حادثه با من برخورد فیزیکی کرد و من را از بیمارستان بیرون انداخت رسیدگی نکرده است. زهرای 3 ساله من که از دنیا رفته اما همه تلاش من برای این است که این اتفاق برای بچههای دیگر تکرار نشود و امیدهای خانوادهای دیگر همچون خانواده ما به ناامیدی بدل شود.