مردی که همسرش را به دلیل ابتلا به وسواس کشت!

5cbf195fdf6e6_2019-04-23_18-25
قبلا در مخابرات کار می‌کردم، اما بعد از این مشکل همسرم استعفا کردم و پیک موتوری شدم تا وقت بیشتری برای رسیدگی به اوضاع خانه و همسرم داشته باشم.

 همیشه در حال نظافت خانه بودم و هر کسی که تمیزی خانه ما را می‌دید، باور نمی‌کرد این نظافت کار یک مرد باشد.
  
مردی که اسفند سال گذشته همسرش را به دلیل ابتلا به وسواس به قتل رسانده و از آن زمان توانسته بود موضوع جنایت را پنهان کند، بالاخره بعد از اینکه به قتل اعتراف کرد، بازداشت شد.

 این متهم دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شد تا درباره انگیزه و نحوه قتل همسرش توضیح دهد. متهم در گفتگو با خبرنگار ما، جزئیاتی از این قتل را شرح داد:

چند سال بود ازدواج کرده بودی و مشکلت با همسرت چه بود؟

۱۸ سال پیش ازدواج کردیم و یک دختر ۴.۵ ساله داریم. همسرم از سال ۸۷ دچار وسواس شدید شد. طوری که هیچ‌کس را به جز من در تمیزی و نظافت قبول نداشت و من مجبور بودم مرتب خانه را تمیز کنم.

برای درمان همسرت اقدامی نکردی؟

هم من و هم خواهرانش از دکتر وقت گرفتیم، اما قبول نمی‌کرد و نمی‌رفت. از طرفی فکر می‌کرد مشکل او با تولد بچه حل شود، ولی این اتفاق نیفتاد.

شغلت چه بود؟

قبلا در مخابرات کار می‌کردم، اما بعد از این مشکل همسرم استعفا کردم و پیک موتوری شدم تا وقت بیشتری برای رسیدگی به اوضاع خانه و همسرم داشته باشم. همیشه در حال نظافت خانه بودم و هر کسی که تمیزی خانه ما را می‌دید، باور نمی‌کرد این نظافت کار یک مرد باشد.

چه رفتار‌هایی از همسرت آزاردهنده بود؟

کلا خیلی وسواس داشت. مثلا نصفه‌شب من را بیدار می‌کرد تا برایش آب بیاورم البته باید قبل از اینکه آب بریزم، آن را حسابی می‌شستم. به این دلیل من را بیدار می‌کرد که فقط نظافت من را قبول داشت.

قتل چطور اتفاق افتاد؟

این اتفاق پنجم اسفند رخ داد. نصفه‌شب بود. من سرم را به دیوار تکیه داده و خوابیده بودم که یک‌دفعه احساس کردم چیزی دور گلویم را فشار می‌آورد. چشم که باز کردم، دیدم همسرم می‌خواهد من را خفه کند برای همین من هم دستم را دور گلویش حلقه کردم تا اینکه فهمیدم او تکان نمی‌خورد. می‌خواستم به اورژانس زنگ بزنم، اما بعد پشیمان شدم و تصمیم گرفتم او را با پراید برادرزنم که پیش من بود، به بیمارستان ببرم.

خودروی برادرزنت به چه دلیل نزد تو بود؟

مادرزنم سکته کرده بود. ماشین را گرفته بودم تا زنم را با آن پیش مادرش ببرم.

چرا همسرت را به بیمارستان نرساندی؟

وسط راه فهمیدم تمام کرده است برای همین به سمت امام‌زاده هاشم رفتم و جسد را لابه‌لای نخاله‌های ساختمانی انداختم.

کسی از اهالی ساختمان شما متوجه این ماجرا نشد؟

حادثه نیمه‌شب اتفاق افتاد. خانه ما طبقه اول است. من دست زنم را گرفتم و او را تا پارکینگ کشاندم و در صندلی عقب گذاشتم. بعد دخترم را که خواب بود، بلند کردم و داخل ماشین در صندلی جلو گذاشتم.

بچه‌ات متوجه ماجرا نشد؟

او تمام مسیر را خواب بود و فقط در بازگشت در یک چاله افتادم که بیدار شد، اما چیزی نفهمید.

در این مدت سراغ مادرش را نگرفت؟

زنم او را کتک می‌زد به همین دلیل بچه در نبودن او احساس راحتی می‌کرد و بهانه نمی‌گرفت.

چطور ماجرای قتل را از خانواده همسرت پنهان کردی؟

بعد از اینکه جسد را بیرون انداختم به خانه برگشتم و با گوشی زنم برای خواهرش پیام فرستادم که ما قاچاقی به ترکیه رفته‌ایم و قصد داریم از آنجا به اروپا برویم و زندگی جدیدی را شروع کنیم.

اعضای خانواده خودت به موضوع شک نکردند؟

ما به دلیل مشکل همسرم با همه قطع رابطه بودیم، اما بعد از قتل زنم چند بار به خانه خواهرم رفتم. او از این موضوع تعجب کرده بود، اما به او گفتم مادرزنم مریض است و زنم به خانه او رفته و بچه پیش من مانده است.

ماجرای قتل چطور لو رفت؟

من دوستی صمیمی دارم که با برادرزنم هم دوست است. آن فرد با من تماس گرفته بود و چیز‌هایی می‌گفت که اصلا حوصله شنیدنش را نداشتم. به او گفتم دست از سرم بردار. زنم مرده و اصلا حال و حوصله ندارم. آن دوستم به رسم ادب به برادرزنم زنگ زده و تسلیت گفته بود. برادرزنم به موضوع مشکوک شد و سراغ من آمد.

به او چه گفتی؟

گفتم زنم را برای درمان به یک کلینیک در رودهن برده‌ام. برادر و خواهران زنم به رودهن رفتند، اما وقتی فهمیدند دروغ گفته‌ام، سراغم آمدند و درگیری پیش آمد و مأموران کلانتری آمدند. چند بار ما با هم درگیر شدیم تا اینکه بالاخره واقعیت را گفتم.

اگر رفتار‌های همسرت غیرقابل تحمل بود، می‌توانستی او را طلاق بدهی.

من دوستش داشتم و فکر می‌کردم درمان می‌شود. از طرفی به این فکر می‌کردم که بعد از طلاق به کجا باید برود و زندگی‌اش چه می‌شود.

الان از قتل پشیمان نیستی؟

خیلی عذاب وجدان دارم و می‌خواستم خودم را تحویل بدهم.

برچسب ها:

اجتماعی